برای دنیای کارلوس کیروش به قلم امیر قادری
وبسایت اردبیل سینما به نقل از کافه سینما (امیرخان قادری) تقدیم می کند: برای دنیای کارلوس کیروش به قلم امیر قادری – توی سینما و میان کارگردانان بزرگ، دو جور استاد داریم. آنها که نفس به نفسِ زندگی و زمان میدهند و هر روز را مثل خودش شروع میکنند؛ از ابر و باد و مه و خورشید کمک میگیرند و گروه تولید را در بالاترین سطح خلاقیت قرار میدهند و آن چه را که لحظه و گروه به آنها میبخشد، روی هوا میزنند؛ از بالاترین سطحاش، آقای جان فورد مثلن (او البته احتمالن در جهان تصرف هم میکرد، یعنی جایی که میخواست، سر صحنهاش باد میآمد!)، یا رابرت آلتمن. دسته دیگر اما کل فیلم را در ذهنشان میسازند. انگار که یک استودیو جای مغزشان کار گذاشتهاند. روی تاثیر پلانی در اواخر فیلمشان، نسبت به کل پلانهایی که گرفتهاند حساب میکنند. تاثیر یک دانه عکس جهت مثلن، در برابر کلی نما از زاویه مقابلاش. آنها جهان اثر را پیشبینی میکنند و در اختیار میگیرند. مشهورترینشان هیچکاک، که تلقیاش از بازیگران حتی، به عنوان مهرههای سیستماش، از نگاه خیلیها توهینآمیز شد. و ژانپیر ملویل که انگار مسیر غبار اتاق را هم قبل از فیلمبرداری دیده بود. این را بگذارید مقابل فیلمسازی مثل آلتمن، که بازیگراناش را به عنوان بخشی از خانوادهاش میدید، و خانواده فیلم، که با هم قرار است فیلمی را در مسیر فیلمبردار پروژه، تولید کنند، و کامل کنند.
حالا کارلوس کیروش، به عنوان سرمربی تیم ملی ایران در بیش از نیم دهه گذشته، به فیلمسازان از نوع دوم شبیه شده است. او از اول حساباش را از همه جدا کرد. از همکاران داخلی و سیستم معمول فوتبال ایران و بدهبستانهای معمول در چنین سیستمی. و نام خودش را ملاک قرار داد. مسیری که باید طی میکرد تا خودش را به همه ثابت کند. او به کمبودها و مزیتهای تیمی که سرمربیاش شده بود، واقف بود. در کمال روشنبینی و منطق، میدانست که این تیم در چه سطحی میتواند بازی کند؛ و بر اساس همین، تیماش را برای بازیهای بزرگ چید. یک تیم بسیار سازمانیافته که دامنه حرکت هر کدام از بازیکناناش معلوم و البته محدود است. جهان آقای کیروش، مثل جهان ژانپیر ملویل مثلن! او زمان میخواست تا دنیای خودش را تحمیل کند. به همین خاطر کیفیت یک بازی با آرژانتین، حالا لااقل به اندازه دو بازی نخست این جام جهانی گسترش یافته است.
این روزها راستاش، ۲۰۱۸ PES زیاد بازی میکنم. و برای بالا بردن کیفیت بازیام و پیروزی برابر محسن شرفالدین (که بین بچههای کافه سینما، بهترین بازی را دارد، البته فعلا!) عوض مسابقه دادن در ردههای ضعیفتر و دلخوش شدن به گل زدنهای زیاد، در ردههایی مسابقه میدهم که سطح مهارتام برای قهرمانی در آنها کافی نیست، یعنی سطوح سوپراستار و لجند. و همین شده که کارلوس کیروش را بیشتر از همیشه درک کنم! برای غلبه بر تیمهایی که میدانی سطح سابقه و توانایی و مهارت و تجربه تیمات از آنها کمتر است؛ تیم را منظم میچینی؛ عوض این که بخواهی توپ را در اختیار داشته باشی، بازیکنانات را در مناطق از پیش تعیین شده در زمین خودت قرار میدهی و حتی بیشتر از آن که دلخوش به ضدحملهها باشی، روی اشتباه حریف برنامهریزی میکنی و پرس مهاجمان و استفاده از تک فرصتها. به همین خاطر است که بازیکن نوک در این مدل بازی، اهمیت فراوانی پیدا میکند. او مسئول همان تکفرصتها میشود و تقریبن تنها بازیکنی که در دفاع شرکت نمیکند. همین میشود که وقتی این بازیکن درست بازی نمیکند (مثل سردار آزمون در دو بازی نخست ما در جهام جهانی)، تاثیر مستقیم بر سرنوشت تیم میگذارد.
به تمام این دلایل است که بر خلاف فردوسیپور، مفسر صدا و سیما در دقایق اول بازی با مراکش، از حملات اولیه این تیم، وحشتزده نشدم. تمام آنها که سیستم بازی ایران را میشناختند هم، وحشتزده نشدند. مراکش حمله میکرد، درست؛ اما آنها نظم تیمی ما را به هم نزده بودند، و حتی میشود گفت در چارچوب جهان کیروش بازی میکردند. همان طور که اسپانیا، در بسیاری از لحظات در برابر نظم تیمی ما اسیر بود.
در چنین شرایطی وقتی همه چیز به هم میریزد که حوادث نادر زندگی خودشان را تحمیل کنند. آن چه مربی فکرش را نکرده. مثل وقتی که مثل بازیمان با اسپانیا، توپ به پای کاستا میخورد و توی گل میرود؛ یا پای ویدئو چک به بازیهای جام جهانی باز میشود. اما حتی وقتی بازیکنان اسپانیا داشتند تیکی تاکای حوصلهسربرشان را، برای کشتن وقت و همچنین باز شدن قلب تیم ایران و دادن فضای خالی به آنها، انجام میدادند، باز تیم کیروش جلو نمیآمد؛ نقش آنها در جهان کیروش تعیین شده بود. و این هزینههای بازی کردن در چنین سیستمی، در برابر سودش است. اگر کیروش نبود، شاید لاییهای بیشتری میزدیم، اما قطعن گلهای بیشتری میخوردیم. همین میشود که آقای هیچکاک نمیتواند فیلمی مثل آقای فورد بسازد و برعکس. شنیدهاید که آقای دلون، ساعتاش را به دست راستاش میبست، چون کارگرداناش آقای ملویل، همین کار را میکرد؟!
***
هر چه قدر بیشتر فوتبال میبینم، بیشتر به این نتیجه میرسم که حتی در دنیای منظم چنین مربیانی مثل کیروش، باز نقش مربی در روحیه پهلوانی به بازیکنان تیم دادن و افقهایشان را بالاتر بردن، چه قدر است. و این که چطور راضی شوند تا جانشان را در راه موفقیت تیم بگذارند. تیمی که در جهان مربی مثل کیروش، ارزشاش از هر چیزی بالاتر است. و کیروش به گواهی این دو بازی، این روحیه را در تیم دمیده. روحیهای نایاب در تیم ملی فوتبال کشورمان، در دوران ضعف؛ در روزگاری که حتی صدا و سیمایی که اسم خودش را گذاشته رسانه ملی، تماشاگران تیم مقابل را بیشتر از تماشاگران خودمان نشان میدهد.
نویسنده: امیر قادری – منبع: کافه سینما