بیوگرافی کوئنتین تارانتینو + معرفی فیلمها و سبک فیلمسازی تارانتینو
وبسایت اردبیل سینما با افتخار تقدیم می کند: تا اسم «کوئنتین تارانتینو» (Quentin Tarantino) شنیده میشود؛ همه یاد داستان هایی شگفت انگیز و مرموز در کنار خشونت و هیجانی فوق العاده میافتند. خون و خونریزی یکی اساسی ترین زمینه های ساخته های وی بوده و همانند خیلی از کارگردانان دیگر، سبک خاص فیلمسازی او را رقم زده است. در ادامه با زندگینامه کارگردان خلاق و خشن هالیوود، کوئنتین تارانتینو همراه باشید.
از کودکی تا آغاز فعالیت هنری
کوئنتین تارانتینو در شهر «ناکسویل» از ایالت «تنسی» آمریکا متولد شد. پدر و مادر وی «تونی تارانتینو» و «کانی مکهو» هستند. تونی تارانتینو ایتالیایی تبار است و در حرفه بازیگری و نوازندگی مشغول بوده؛ کانی مک هو هم یک پرستار است. کوئنتین همچنین دارای یک برادر ناتنی کوچکتر از خود به نام «ران» است. پدر و مادر او قبل از متولد شدنش از یکدیگر جدا شدند و وی توسط مادرش پرورش یافت. کوئنتین به همراه مادرش به لس آنجلس نقل مکان کرد و از همان زمان وارد کلاس های نمایشی شد. او دوران دبیرستان خود را در همین شهر سپری کرد و در سن ۱۵ سالگی تصمیم گرفت ترک تحصیل کند تا بتواند به صورت تمام وقت در کلاس های بازیگری شرکت کند.
تارانتینو کار خود را با هنرپیشگی در نقشهای کوچک، در آرشیو فیلم سواحل منهتن واقع در کالیفرنیا آغاز کرد و در همین زمان دورههای آموزشی در زمینه سینما را میگذراند. او در این دوران شروع به نوشتن یک فیلمنامه به نام «عشق حقیقی» (True Romance) کرد که در سال ۱۹۸۷ آن را به سرانجام رساند. او به همراه همکارش «راجر آوری» به دنبال سرمایه گذار میگشت تا بتواند فیلمی برای فیلمنامه اش بسازد. بعد از گذشت سالها و ناکامی در تأمین سرمایه برای ساخت فیلم او تصمیم گرفت که فیلمنامه خود را بفروشد. در نهایت فیلمنامه عشق حقیقی به دست کارگردان «تونی اسکات»(Tony Scott) که از فیلمهایش میتوان «مردی در آتش» و «توقف ناپذیر» را نام برد، افتاد.
در این مدت که تارانتینو به دنبال سرمایهگذار میگشت، فیلمنامه «قاتلین بالفطره» را نوشت. او که هنوز هم توان تأمین سرمایه ساخت فیلم را نداشت، فیلمنامه را به شریک اش «رند واسلر» سپرد و با پولی که از فیلمنمه عشق حقیقی بدست آورده بود، هزینه های پیش تولید فیلم سگهای انباری (Reservoir Dogs) را پرداخت کرد. سرمایهگذاری این فیلم، زمانی که «هاروی کیتل» حاضر شد در آن بازی کند، توسط شرکت «لایو اینترتینمنت» تأمین شد و سگهای انباری در فستیوال ساندنس سال ۱۹۹۲ سر و صدایی به پا کرد. این فیلم طرفداران و مخالفان زیادی را برای تارانتینو رقم زد. در حالی که طرفداران و منتقدان از تارانتینو تمجید میکردند، افراد زیادی هم از او انتقاد کردند. یک سال بعد از این ماجرا، تارانتینو فیلمنامه بعدی خود به نام «داستان عامهپسند» را نوشت و کارگردانی آن را نیز خود برعهده گرفت.
با اکران فیلم «داستان عامه پسند»، تارانتینو شهرت زیادی به دست آورد و توانست جایزه نخل طلا در فستیوال فیلم کن را هم برای این فیلم از آن خود کند. بعد از این موفقیت، تارانتینو در برنامه های زیادی دعوت میشد و در کانون توجهات قرار گرفته بود. در ادامه و در اویل سال ۱۹۹۵، او کارگردانی یک قسمت از فیلم «چهار اتاق» Four Rooms)) را نیز برعهده گرفت. وی به فعالیت خود در زمینه بازیگری، کارگردانی و نویسندگی ادامه داد و در سال ۱۹۹۶ برای فیلم «از گرگ و میش تا سحر» (From Dusk till Dawn) فیلمنامه ای آماده کرد و تهیه کنندگی آن را هم بر عهده داشت. او به کسب موفقیت ادامه داد و با فیلم «جکی براون» (Jackie Brown) دوباره برای خود افتخار رقم زد. تارانتینو چند سال بعدی خود را با حضور در مستند«Full Till Boogie»، هنرنمایی در فیلم «گفته خدا» (God Said Ha!)و ساخت قسمت بعدی «از گرگ و میش تا سحر» با نام «پول خون تگزاس»(Texas Blood Money) گذراند و بعد از آن در سال ۲۰۰۳، چهارمین فیلم خود با نام «بیل را بکش» (Kill Bill) را ساخت.
بیل را بکش دارای داستانی طولانی بود و به همین دلیل در دو قسمت اکران شد. در سال ۲۰۰۵، تارانتینو کارگردانی فیلم شهر گناه (Sin City) را برعهده گرفت تا به عنوان یک کارگردان مهمان، بتواند فیلمسازی دیجیتال را هم تجربه کند. در ادامه فعالیت های حرفه ای خود، به ساخت فیلم هایی نظیر ضد مرگ (Death Proof) و لعنتیهای بی آبرو (Inglourious Basterds) پرداخت و توانست جوایز متعددی هم به دست بیاورد. در سال ۲۰۱۱، او شروع به کار بر روی فیلم جنگوی زنجیرگسسته (Django Unchained) کرد و در ۲۵ دسامبر ۲۰۱۲، آن را بر روی پرده سینما برد. در نوامبر ۲۰۱۳، تارانتینو اعلام کرد که در حال کار بر روی پروژه جدیدش بوده که این فیلم هم در ژانر وسترن است. در ژانویه ۲۰۱۴ مشخص شد که این پروژه هشت نفرت انگیز (The Hateful Eight) نام دارد و قرار است در تابستان همان سال فیلمبرداری اش آغاز شود. اما مدتی بعد، محتوای فیلمنامه لو رفت و تارانتینو را از ساخت آن منصرف کرد. وی ابتدا تصمیم گرفت که فیلمنامه را در قالب یک رمان منتشر کند، اما در می ۲۰۱۴، نظرش عوض شد و اعلام کرد که ساخت «هشت نفرت انگیز» را از ماه نوامبر آغاز خواهد کرد. فیلم «هشت نفرت انگیز» در ۲۵ دسامبر ۲۰۱۵ اکران شد و به عنوان هشتمین فیلم در کارنامه پرافتخار کوئنتین تارانتینو قرار گرفت.
فیلم شناسی کوئنتین تارانتینو
تارانتینو به عنوان کارگردان، فیلمنامه نویس، هنرپیشه و تهیهکننده، یکی از برجسته ترین و به یادماندنی ترین کسانی بود که در اوایل دهه ۹۰ میلادی پا به دنیای سینما گذاشت. تارانتینو بر خلاف بسیاری از کارگردانان دیگر، هنرش را با تجربه و کار به دست آورده و تحصیلات خاصی در این زمینه نداشته است. شاید بتوان همین را دلیل وجود سبکی جدید و خاص در فیلمهای او دانست.
فیلمهای او فیلمهایی هیجانی بوده که هوش و ذکاوت ویژه ای در آنها به کار رفته است و دارای مکالماتی بینظیر و زیبا هستند؛ و البته خشونت هم یار جدایی ناپذیر این فیلمها است. تارانتینو تابحال ۸ اثر (اگر دو قسمت «بیل را بکش» را یکی در نظر بگیریم) از خود به جا گذاشته که هرکدام از آنها دارای داستان و فضایی خاص و ویژه است. البته این فیلمها از یک نظر کاملاً به بکدیگر شباهت دارند و آن هم وجود خشونت و خونریزی زیاد است! در ادامه به معرفی فیلمهای کوئنتین تارانتینو میپردازیم.
فیلم سگ های انباری
داستان درباره گروهی است که در یک سرقت ساده از جواهر فروشی شکست میخورند. سارقانی که از این ماجرا جان سالم به در میبرند، به این نتیجه میرسند که یکی از آنها نفوذی پلیس است و ماجرا از اینجا آغاز میشود.
تارانتینو با ساخت این فیلم، نحوه فیلمسازی بعد از زمان خودش را تحت تأاثیر قرار داد و خیلی ها سعی کردند همانند وی، سبکی پرانرژی و خاص را تکرار کنند. تارانتینو با «سگ های انباری»، خود را به جهان سینما معرفی کرد و توانست شهرت خوبی برای خودش رقم بزند. با اکران این فیلم، تارانتینو کار خود را آغاز کرد تا دنیای هالیوود را زیر و رو کند و هیجان بی نظیری را به آن تزریق کند. بعد از این فیلم، تارانتینو به سراغ فیلمنامه ای به نام «داستان عامهپسند» رفت که اسکار را هم برای او در پی داشت. وی در دومین کار خود، به کاملتر و شگفتانگیزتر کردن عناصر سگ های انباری پرداخت و این کار موجب ساخت بهترین فیلم او (به باور خیلی از طرفدارانش) شد.
فیلم داستان عامه پسند
این فیلم سه داستان جنایی را معرفی میکند و در بازه های زمانی مختلف، آنها را به هم مرتبط میسازد. به باور خیلی ها، «داستان عامه پسند» بهترین اثر کوئنتین تارانتینو است. این فیلم حدود ۸ میلیون دلار هزینه داشت اما موفق شد حدود ۲۱۴ میلیون دلار بفروشد و در بسیاری از شهرهای آمریکا در صدر جدول فروش قرار گرفت.
ویژگی اصلی این فیلم، دیالوگ های زنندهای است که به صورت کاملاً هنرمندانه از زبان بازیگران آن همانند «ساموئل ال. جکسون» و «جان تراولتا» شنیده میشود. این فیلم دومین فیلم تارانتینو به حساب میآمد و ساخت آن بعد از سگ های انباری موفقیت بزرگی برای وی رقم زد. یکی از نکات جالب درباره فیلم این است که خودروی شورلت ملیبوی متعلق به تارانتیو در سر صحنه فیلمبرداری به سرقت رفت! البته این خودرو در سال ۲۰۱۳ پیدا شد!
فیلم جکی براون
داستان درباره جکی براون بوده که مهماندار هواپیمایی است که پول های یک فروشنده اسلحه در آن جابجا میشود. او در یکی از مأمویت هایش توسط پلیس دستگیر شده و مجبور میشود تا برای آزادی اش، با پلیس همکاری کند. او که میداند لو دادن اطلاعات، مرگش را در پی دارد، باید نقشه ای برای رها شدن از دست ماموران پلیس و فروشنده اسلحه بکشد.
جکی براون فیلم قابل قبولی است و سبک خاص تارانتینو از شخصیت پردازی های فوق العاده گرفته تا اکشنی هیجان انگیز در همه جای آن دیده میشود. جکی براون اقتباسی از کتاب «المور لئونارد» است و تنها فیلم اقتباسی تارانتینو به حساب میآید، چون وی با داستانهای اورجینال نوشتهی خودش خیلی بهتر عمل میکند و میتواند آزادانه به ترویج سبک ویژهی خودش بپردازد.
فیلم بیل را بکش
داستان این فیلم بینظیر، دربارهی زنی است که مدت زیادی را در کما به سر برده است. زمانی که به هوش میآید، متوجه میشود که دیگر اثری از بچه ای که در شکم داشته نیست و تنها چیزی که در ذهن او میگذرد، انتقام از افرادی است که او را به این روز انداختهاند.
تارانتینو قرار بود ساخت «بیل را بکش» را در سال ۲۰۰۱ آغاز کند اما بارداری «اوما تورمن» باعث شد ساخت فیلم به سال ۲۰۰۳ موکول شود. این فیلم تلفیقی از سینمای شرقی و آمریکایی است که همه چیز در آن به افراط کشیده شده است. خشونت بی رحمانه جزء جدایی ناپذیر این فیلم است و دیالوگ شخصیتهای فیلم سعی دارد داستان آن را از یک انتقام ساده به یک داستان حماسی تبدیل کند.
جواب دادن به این سوال که کدام یک از قسمتهای بیل را بکش بهتر است، کار آسانی نیست. قسمت اول یک اکشن خشن و خونبار است و قسمت دوم هم بیشتر به عناصر حماسی و احساسی شخصیت ها پرداخته است. این فیلم چهارمین اثر از تارانتینو بوده و در آن اوج هنرنمایی وی در بکار بردن دیالوگهایی خلاق در کنار خون و خونریزی های اغراق آمیز را شاهد هستیم.
فیلم ضد مرگ
«ضد مرگ» داستان یک راننده و بدلکار حرفهای به نام مایک، با بازی «کرت راسل» است. این فرد یک قاتل سریالی بوده که کارش تعقیب و کشتن دختران جوان است و این کار را با ماشین خود، که نام «ضد مرگ» را به آن داده، انجام میدهد. او به دنبال سه دختر میرود تا جان آنها را بگیرد ولی این دختران قصد ندارند تا به سادگی تسلیم شوند و تصمیم میگیرند که به زندگی مایک پایان دهند.
ضد مرگ دارای همان عناصر خشونت بار و کم خرجی است که درساخته های تارانتینو دیده میشود. اگرچه این فیلم دارای یک اکشن فوق العاده هست، ولی با دیگر ساخته های شگفت انگیز تارانتینو خیلی فاصله دارد و شاید مثل دیگر فیلمهای وی، معرکه نیست. البته این فیلم از داستان و سناریوی خوبی بهره برده بود ولی در برابر آثار دیگر تارانتینو، حرفی برای گفتن ندارد.
فیلم لعنتی های بی آبرو
داستان غیر واقعیِ این فیلم، دربارهی گروهی از سربازان یهودی است که در زمان جنگ جهانی دوم، گروهی به نام «لعنتی ها» را تشکیل میدهند تا به ایجاد ترس و وحشت در بین سربازان نازی بپردازند.
یکی از برترین ویژگیهای این فیلم، بهره برده از یک آنتاگونیست باهوش و مرگبار با بازی «کریستوف والتس» است. حتی خود تارانتینو هم به این شخصیت علاقه مند است و وی را بهترین شخصیتی میداند که تا به حال خلق کرده است. «لعنتی های بی آبرو» نسبت به دیگر آثار تارانتینو دارای خشونت کمتری است و طنزی خلاقانه به علاوه شخصیت پردازی فوق العاده، بیشتر در آن احساس میشود. این فیلم جزو تئاتری ترین ساخته های تارانتینو است و از ویژگی های اصلی آن میتوان به هنرنمایی هایی بی نظیر به همراه دیالوگ هایی کار شده و تنش زا اشاره کرد.
فیلم جنگوی رها از بند
داستان درباره بردهای به نام «جنگو» است که توسط دکتر «کینگ شولتز» آزاد شده و تبدیل به یک جایزهبگیر میشود. حال او به کمک این دکتر، به دنبال همسر خود که در اختیار یک مزرعه دار ثروتمند به نام «کلوین کندی» قرار دارد، میرود تا او را نجات دهد.
یکی از خصوصیات اصلی این فیلم، ترکیب صحنه های وحشیانه برده داری با طنزی تلخ، به همراه خون و خشونت بالا است. این فیلم هم دارای بیشترین عناصر دنیای تارانتینویی بوده و از دکتر کینگ شولتز با رفتاری جالب ولی حرفه ای گرفته تا رفتار بیرحمانه و با ذکاوت کلوین کندی، همه و همه به ترویج عقاید تارانتینو، یعنی خون، طنز تاریک، شخصیت پردازی مرموز و صد البته خشونت بالا پرداخته اند.
فیلم هشت نفرت انگیز
داستان درباره تعدادی جایزه بگیر است که طی یک کولاک مخوف، مجبور میشوند در یک پناهگاه کنار یکدیگر قرار بگیرند. اما همگی درگیر یک توطئه و کمین میشوند و جانشان به خطر میافتد. این فیلم که دارای داستانی دلهره آور و رگه هایی از طنزی شرورانه است، بیشتر بر روی موضوع نژادپرستی در زمان قدیم تمرکز دارد. تارانتینو با ترکیب سبک وسترن و اسرار آمیز، فیلمی بی نظیر را ساخته که باعث میشود مخاطب از جایش تکان نخورد و بخواهد هرچه زودتر بفهمد چه کسی قهوه را مسموم کرده است!
«هشت نفرت انگیز»، در ابتدا دارای روندی آرام و مرموز بوده که باعث میشود فکر کنیم تارانتینو برای یکبار هم که شده، دست از خشونت بازی های خود برداشته است. اما بگذارید خیالتان را راحت کنیم، این فیلم به قدری خشونت و خونریزی دارد که شاید با خود بگویید: «نکند ذخیره خون مصنوعی هالیوود تمام شود؟»!
سبک خاص فیلمسازی
فیلمهای کوئنتین تارانتینو معمولاً با روندی آرام شروع میشوند و ابتدا به شخصیت پردازی های فوق العاده اش میپردازند. بعد از گذشت مدتی از فیلم، آن هیجان و شگفتی خاص آثارش آغاز میشوند و بیننده را مجاب میکند که حتی پلک نزند تا نکند خدایی نکرده صحنه ای را از دست بدهد!
فیلم های تارانتینو از انواع سلاح ها به صورت خشونت باری بهره برده است. او بر این باور است که خشونت موجود در فیلمها هیچ تأثیری بر خشونت در دنیای واقعی ندارد. با اینکه این خشونت یکی از پایه های اساسی ساخته های او است، ولی خودش شخصاً علاقه ای به خشونت ندارد. یکی دیگر از ویژگی های فیلمهای او، استفاده از اصطلاحات نژادپرستانه همانند کاکا سیاه (nigger, nigga) است. اگر دقت کرده باشید در بیشتر فیلمهای او همانند «داستان عامه پسند»، «جنگوی زنجیرگسسته» و «هشت نفرت انگیز»، این کلمه به وفور یافت میشود. خیلیها به تارانتینو اعتراض کرده و گفتهاند که این یک حرکت نژادپرستانه است، ولی او در جواب آنها گفته: «من به عنوان یک نویسنده، حق دارم در مورد هر شخصیتی که میخواهم درباره اش بنویسم، به جای او باشم، در موردش فکر کنم و حقیقت را آنطور که هست بیان کنم. اگر بگویند چون من سفیدپوست هستم پس نمیتوانم این کارها را بکنم، این نژادپرستی است. این قلب نژادپرستی است و من آن را نمیپذیرم. «ساموئل ال. جکسون، که خود سیاه پوست است، به عقاید تارانتینو احترام گذاشته و گفته: «به گمانم این واژه در متن فیلم، توهین آمیز نیست. هنرمندان سیاه پوست فکر میکنند که فقط آنها حق استفاده از این کلمات را دارند و این هم نوعی زورگویی است.»
در سال ۱۹۹۷ تارانتینو در یک رستوران، به «دان مورفی» که یک تهیهکننده است، به دلیل عدم تسویه حساب مالی حمله ور شده بود. حتی گفته شده که تارانتینو، مورفی را به دیوار تکیه داده و با مشت بر سر و صورت او کوبیده است. البته همانطور که گفتیم، این کارگردان خیلی علاقهای به خشونت ندارد، اما با توجه به این اتفاق میفهمیم که چرا خشونت و خونریزی اغلب صحنه های فیلمهای او را تشکیل میدهند!
کارگردانانی که وی تحت تاثیر آنها بوده، «مارتین اسکورسیزی»، «برایان دی پالما»، «سرجو لئونه» و «ژان لوک گدار» هستند. می توان گفت که تارانتینو در بعضی موارد از آنها الهام گرفته است. فیلمهای تارانتینو، دارای یک تم و فضای خاص است. وقتی شما شروع به دیدن یکی از فیلمهای او میکنید، تا تمام شدن آن از جایتان تکان نخواهید خورد. این به دلیل هوش و خلاقیتی است که وی در ساخته های خود به کار برده است. او ابتدا چند شخصیت مرموز را معرفی میکند و در ادامه به سرگذشت آنها میپردازد. آرام آرام که زمان فیلم میگذرد، آن هیجانِ خشونت بار معروف نیز چاشنی کار میشود و چشمهای شما را بیشتر به تصویر فیلم میدوزد. همین شخصیت پردازی ها در کنار اکشن معتدل است که فیلمهای او را شگفت انگیز کرده و جوایز زیادی را هم برای او در پی داشته است. موسیقی هم در فیلمهای تارانتینو جایگاه بالایی دارد. خود تارانتینو در این مورد گفته که در اتاق خوابش زمانی که به موسیقی گوش میدهد، صحنه های فیلمهایش را با ریتم آن آهنگ خلق میکند. یکی از نکات بی نظیر فیلمهای او همین موسیقی است. برای مثال فیلم «بیل را بکش» و «جنگوی زنجیرگسسته»، دارای موسیقی متن فوق العاده ای هستند.
«استیو بوشمی» درباره سبک فیلمسازی تارانتینو گفته که فیلمهای وی نوعی انفجار انرژی اما در عین حال متمرکز هستند و بابت همین سبک است که تارانتینو در جهان به چهرهای سرشناس تبدیل شده است. کارگردانانی همانند کوئنتین تارانتینو، دارای یک مدل ویژه خود در فیلمسازی هستند که موجب میشود فیلمهاشان خصوصیات بی نظیر و طرفدارانی خاص داشته باشد.
جوایز کوئنتین تارانتینو
کوئنتین تارانتینو یکی از پرافتخارترین کارگردانان هالیوود است و توانسته جوایز بزرگی همانند اسکار و گلدن گلوب را به دست آورد. فعالیت اصلی وی در زمینه کارگردانی و نویسندگی بوده و برای این فعالیت ها نامزد جوایز زیادی شده که از بین آنها تعدادی را هم در لیست افتخارات خود قرار داده است. در ادامه میتوانید جوایز دریافتی او را ببینید:
جوایز اسکار:
بهترین فیلمنامه اصلی برای فیلم داستان عامه پسند
بهترین فیلمنامه اصلی برای فیلم جنگوی زنجیرگسسته
جوایز گلدن گلوب:
بهترین فیلمنامه برای فیلم داستان عامه پسند
بهترین فیلمنامه برای فیلم جنگوی زنجیر گسسته
جوایز بفتا:
بهترین فیلمنامه اصلی برای فیلم داستان عامه پسند
بهترین فیلمنامه اصلی برای فیلم جنگوی زنجیر گسسته
جشنواره بینالمللی فیلم کن:
نخل طلا برای فیلم داستان عامه پسند
جشنواره فیلم هالیوود:
بهترین فیلمنامه سال برای فیلم جنگوی زنجیرگسسته
جایزه انجمن منتقدان پخش کننده فیلم:
بهترین فیلمنامه اصلی برای فیلم جنگوی زنجیر گسسته
جوایز سالانه منتقدین سینمایی:
بهترین فیلمنامه اصلی برای فیلم لعنتی های بی آبرو
جایزه ایندیپندنت اسپیریت:
بهترین کارگردان سال برای فیلم داستان عامه پسند
آینده فیلم های تارانتینو
کوئنتین تارانتینو مدتی پیش اعلام کرده بود که تنها دو فیلم دیگر خواهد ساخت و کارنامهی هنری خود را با ۱۰ فیلم خاتمه میدهد. از طرفی این خبر کمی ناراحت کننده است که بعد از دو فیلم، دیگر داستان هیجان انگیز و معرکه ای را از این کارگردان نخواهیم دید؛ ولی از طرفی دیگر شاید این ایده خوبی باشد که تارانتینو کار خود را در اوج به پایان برساند و با ۱۰ فیلم شگفتانگیز در یاد و خاطر طرفدارانش بماند.
حال سوالی که پیش میآید این است که آن دو فیلم در چه ژانری خواهند بود؟ آیا بازهم شاهد یک فیلم وسترن با داستانی پیچیده و طنزی تاریک هستیم یا قرار است سبک و دنیای جدیدی را ببینیم؟
تارانتینو درباره آینده کاری خود و پروژههای پیش رو، طی مصاحبه هایش صحبت هایی کرده است. او یک بار گفته بود که از طرفداران بازی کامپیوتری «نیمه جان» (Half-life) است و علاقه دارد که یک اقتباس از این بازی بسازد. پس شاید این یکی از پروژه هایی باشد که در آینده از او ببینیم. همچنین این را هم اعلام کرده که باز هم دوست دارد برای «بیل را بکش» یک قسمت جدید بسازد. او اشاره کرده که این فیلم، فیلمی نیست که از ساخت قسمت های بعدی آن پشیمان شود.
این خبر خوبی به نظر میرسد. چرا که دو قسمت اول «بیل را بکش»، از بهترین فیلمهای تارانتینو بوده و دارای سبک خاص او در فیلمسازی هستند. یعنی همان خشونت و خونریزی اغراق آمیز در کنار شخصیت پردازی های مرموز که موجب ساخت فیلمی اکشن میشود که بیننده را تا تیتراژ پایانی فیلم میخکوب میکند. البته همه اینها فعلاً در حد تئوری هستند و شاید اصلاً تارانتینو برای ادامه کارهایش دیگر سراغ آن سبک قبلی نرود و چیز جدیدی را برای دنیای سینما به نمایش بگذارد. پس با اطمینان نمیتوان گفت که فیلم های بعدی او در چه فضایی خواهند بود. البته این را مطمئن هستیم که فیلمی علمی-تخیلی در کنار سفینه های غول آسا و کهکشان های بزرگ را با کارگردانی کوئنتین تارانتینو نخواهیم دید! به این دلیل که وی در یک مصاحبه گفته بود تا حالا نشده به چنین داستانی فکر کند. اینطور داستان نوشتن نیازمند افکار و ذهنی پر از فانتزیها است. او با اینکه از این سبک داستانهای تخیلی خوشاش میآید، ولی این آن درامی نیست که به دنبالاش باشد و بخواهد فیلمی برایش بسازد. ما هنوز نمیدانیم در آینده چه اتفاقی رخ خواهد داد اما تارانتینو ما را مطمئن کرده که چنین داستانی را نخواهد نوشت.
تارانتینو علاوه بر این، دربارهی بازیگرانی که دوست دارد در آینده با آنها همکاری داشته باشد هم گفته است. یکی از این بازیگران، آل پاچینو است. تارانتینو در اینباره گفته: «آل پاچینو یکی از بزرگترین بازیگران تمام دوران هاست. شاید حتی فیلمی بر اساس یک شخصیت که به آن علاقه دارم بنویسم و از پاچینو بخواهم در آن بازی کند.» وی همچنین به همکاری با «کیت وینسلت» هم علاقه دارد و گفته: «او یکی از بزرگترین بازیگران زن دوران ماست و خیلی دوست دارم در فیلمی ساختهی من ایفای نقش کند.»
با توجه به این مورد، شاید در دو پروژه بعدی تارانتینو شاهد دو بازیگر بزرگ یعنی «آل پاچینو» و «کیت وینسلت» باشیم. البته این احتمال هم وجود دارد که باز هم همکاری میان این کارگردان و بازیگر مورد علاقه اش یعنی «ساموئل ال. جکسون» صورت بگیرد. از آنجا که این بازیگر در فیلمهای زیادی از تارانتینو حضور داشته و هر بار به بهترین شکل ممکن به هنرنمایی پرداخته، خیلیها دوست دارند وی را برای بار دیگر در یک نقش شگفت انگیز، با لهجه و فن بیانی زیبا و در میان دریایی از خون و خشونت ببیند.
همانطور که گفتیم، تنها دو فیلم دیگر از کوئنتین تارانتینو، استاد تزریق آدرنالین در خون مخاطبان، باقیمانده است. به نظر شما این دو فیلم چه خواهند بود؟ آیا داستانی تازه در فضا و سبکی جدید است یا همان روند بی نظیر فیلمهای قبلی را شاهد خواهیم بود؟ به نظرتان «بیل را بکش ۳» یکی از آنهاست؟ اقتباس بازی نیمه جان چطور؟ نظرتان را با ما درمیان بگذارید.
تنظیم مجدد سند: مرتضی طالب پور | منبع: دیجی مگ