گفتگوی یورونیوز با غلامرضا موسوی

0
13
گفتگوی یورونیوز با غلامرضا موسوی، رئیس شورای عالی تهیه کنندگان سینمای ایران
گفتگوی یورونیوز با غلامرضا موسوی، رئیس شورای عالی تهیه کنندگان سینمای ایران

غلامرضا موسوی: به سیاه نمایی در سینمای ایران اعتقادی ندارم

گفتگو با غلامرضا موسوی، رئیس شورای عالی تهیه کنندگان سینمای ایران

غلامرضا موسوی، در سینمای ایران چهره شناخته شده ای است. او نه تنها سردبیر چند نشریه سینمایی بوده بلکه تهیه کنندۀ سینما و رئیس شورای عالی تهیه کنندگان سینمای ایران نیز است. آقای موسوی همچنین، پای ثابت جشنواره فیلم کن است و هر سال در این جشنواره شرکت می کند و فیلم می بیند. در روزهای برگزاری جشنواره فیلم کن امسال، فرصتی شد که با او دربارۀ تجربه های فیلم دیدنش در کن و مسائل و مشکلات امروز سینمای ایران گفتگو کنم.

آقای موسوی، از میان فیلم هایی که امسال در کن دیدید، کدام ها را بیشتر پسندیدید؟

فیلم «جوانی» سورنتینو را خیلی دوست داشتم. همینطور فیلم «پسر شائول» از مجارستان. «مکبث» را هم دیدم اما نپسندیدیم چون داشت چیزی را به تماشاگر حقنه می کرد اما فیلم «کارول» را دیدم که فیلم خوبی بود.

از چه چیز «کارول» خوشتان آمد؟ چون موضوعش خیلی غیرمتعارف است.

ببینید این فیلم یک موضوع اساساً تابو را که در فضای دهه پنجاه آمریکا کسی نمی تواند مطرح کند، نشان می دهد و از این نظر جالب بود. اصلا بحث من این نیست که این موضوع مورد علاقه من هست یا نیست بلکه فیلمساز این موضوع را و فضای دهه پنجاه را خوب ساخته بود. فیلم «آدمکش» (سیکاریو) هم با بازی بنیسیو دل تورو هم فیلم خوبی بود.

غلامرضا موسوی: به سیاه نمایی در سینمای ایران اعتقادی ندارم
غلامرضا موسوی: به سیاه نمایی در سینمای ایران اعتقادی ندارم

ولی خیلی هالیوودی بود.

خب مگر هالیوودی بودن بده؟ به هر حال سینما بخشی اش سرگرمی است.

هالیوودی بودن بد نیست اما مسئله این است که این فیلم، فیلم مناسبی برای فستیوالی مثل کن نیست. فکر می کنم بحث سرگرمی و فیلم سرگرم کننده برای فستیوالی مثل کن کمی شوخیه. چون کسی به کن نمی آید که با فیلم ها سرگرم شود بلکه همه دنبال یک حرف یا بیان جدید سینمایی اند.

اما آن فیلم از نظر کارگردانی فیلم خوبی بود.

موافقم. با استانداردهای سینمای هالیوود، فیلم خوبی است.

به نظرم آدم نباید نگران این چیزها باشد. الان فیلم های ایناریتو گونزالس هم هالیوودی حساب می شه.

درسته. خیلی از سبک ها و رویکردهای سینمایی که ابتدا نو و غیرمتعارف به نظر می رسند بعد از مدتی به گرایش غالب در سینما تبدیل می شوند. برگردیم به کن. شما سال هاست که در کن شرکت می کنید. چه چیزی شما را به کن می کشاند؟ آیا از طرف نهاد خاصی در کن شرکت می کنید؟

من الان حدود ۲۱ سال است که در کن شرکت می کنم. بهترین روش برای دیدن فیلم در کن داشتن کارت خبرنگاری است و من همیشه از این طریق اقدام می کنم. من سردبیر دو مجله سینمایی بودم و سال ها کار روزنامه نگاری کردم. الان هم برای روزنامه جهان صنعت با اسم و گاهی بدون اسم مطلب می نویسم.

چند سالی است که سینمای ایران حضور پرررنگی در کن ندارد. به عنوان یک تهیه کننده سینمای ایران و کسی که مستقیما ًبا سینمای ایران درگیرید، این کم رنگ شدن حضور سینمای ایران در کن را در چه می بینید؟

به نظرم بعد از اینکه ژیل ژاکوب قدرت اصلی را در کن از دست می دهد ما با یک افت نمایش فیلم های ایرانی در کن روبه رو هستیم.

چرا این اتفاق می افتد؟ ژیل ژاکوب چه نقشی در این میان داشت؟

به هر حال ژیل ژاکوب به عنوان رئیس جشنواره کن توانست خودش را به عنوان کسی که سینمای ایران را به دنیا معرفی کرد جا بیندازد اما تیری فرمو (مدیر هنری جشنواره کن) این مسئولیت را برای خودش قائل نیست ضمن اینکه به نظر من کمی هم سیاسی نگاه می کند. من همه فیلم های بخش مسابقه و بخش نوعی نگاه را می بینم. طبیعتاً اینقدر قدرت تشخیص دارم که بفهمم کدام فیلم، فیلم خوبی است و کدام فیلم متوسط است و کدام فیلم اصلا جایش در کن نیست. از طرفی همه فیلم های ایرانی که در طول سال تولید می شوند را هم می بینم و وقتی آنها را با فیلم های حاضر در کن مقایسه می کنم می بینم که هر سال ما چند فیلم داریم که قابل راه یافتن به بخش مسابقه اصلی یا نوعی نگاه کن هست اما وقتی می بینم که راه پیدا نمی کنند، به نظرم این ایراد از فیلم های ما نیست بلکه در نوع نگرش دبیر جشنواره به سینمای ایران است.

اما مگر فقط دبیر جشنواره فیلم ها را انتخاب می کند؟

نه ولی به هر حال نظر نهایی را او می دهد. ببینید مسائل تبلیغاتی که علیه ایران به راه افتاده، توی سینما هم اثرگذار است. نمونه اش را امسال می بینید که یک فیلم بهتر از متوسط در بخش نوعی نگاه پذیرفته شده اما ما فیلم های خیلی بهتری داشتیم که می توانست در کن باشد مثل فیلم «خانه پدری» کیانوش عیاری و یا…

خب به نظر شما چرا آنها انتخاب نشدند؟

این البته برمی گردد به باز شدن آن مشکلی که ما در سیاست داشتیم. دولت احمدی نژاد یک ایراد بزرگ داشت و آن اینکه مردم غرب را به ایران و ایرانی بدبین کرد و نگاه منفی نسبت به ایران در غرب به وجود آورد. این اتفاق روی جشنواره ها هم اثر گذاشت. ما با اینکه فیلمسازهای خوبی داریم و تعدادی از آنها در سطح جهانی اند اما مسئله این است که کن دیگر به دنبال کشف استعدادهای جدید در سینمای ایران نیست بلکه دنبال مسائل سیاسی است و ترجیح داده که خود را با سینمای اپوزیسیون ایران مشغول کند تا با سینمای هنری ما.

می توانید چند نمونه ذکر کنید؟

مثلاً آخرین کاری که از سینمای ایران در کن دیدم فیلم آقای رسولف بود؛ «دست نوشته ها نمی سوزند». فیلم بدی نیست اما ما فیلم های خیلی بهتر از آن هم داشتیم. اما کن این فیلم را انتخاب کرد چون موضوعش سیاسی بود و این نشان می دهد که گرایش جشنواره، سیاسی است حالا چه آگاهانه باشد چه ناآگاهانه. شاید ناآگاهانه باشد. مثلاً به خاطر کمک به یک هنرمند. مثلا فیلم تاکسی کار آقای پناهی. طبیعتاً نمایش داده شدن این فیلم در برلین یک افتخار است و من لذت می برم اما قطعا کارهای بهتری از کارهای آقای پناهی بوده که برلین آنها را انتخاب نکرده. به اعتقاد من این نوع برخوردهای جشنواره های خارجی لطمۀ زیادی به سینمای ایران وارد کرده است.

خب این برداشت شما از نگاه غرب به سینمای ایران، برداشت آشنایی است و غالباً از سوی نیروهای مذهبی تندرو در ایران مطرح می شود که مدعی اند غرب از فیلم هایی که سیاه نمایی می کنند و تصویر سیاه و زشتی از ایران نشان می دهند و یا با حکومت ایران تعارض دارند حمایت می کند. شما هم در واقع دارید از همین زاویه از جشنواره های جهانی انتقاد می کنید.تا چه حد با این نگاه موافقید؟

من اصلاً معتقد به سیاه نمایی نیستم چون فیلمساز سینمای اجتماعی، مسائل جامعه را می بیند و در فیلمش منعکس می کند. ما در داخل کشور یک جنگ سیاسی داریم که گروهی می خواهند گروه دیگری را بزنند و در این زدو خوردی که دارند سینمای ایران دارد فنا می شود. مثلا ما الان فیلم «قصه ها» را روی اکران داریم که فیلم نسبتاً خوبی از خانم رخشان بنی اعتماد است.

فیلمی که مدتی هم توقیف بود.

توقیف نبود البته. در دوره احمدی نژاد اجازه نمایش نداشت اما در دوره آقای روحانی اجازه نمایش گرفت. مشکل ما این است که جناح های سیاسی در داخل کشور برای اینکه همدیگر را نابود کنند از فرهنگ و سینما به صورت ابزاری استفاده می کنند.

به همین قصه ها اتهام سیاه نمایی زده بودند.

اصلاً سیاه نمایی نیست. دو سال پیش وزیر کشور که رئیس ستاد مبارزه با مواد مخدر است آمدند خانه سینما که تازه باز شده بود. حرفش هم این بود که سینماگرها بیایند و درباره مواد مخدر به ویژه مواد مخدر صنعتی فیلم بسازند و به عنوان نمونه فیلم هایی را نشان داد که در آن نشان می داد که جامعه چقدر گرفتار مواد مخدر است و دارد زندگی ها را از هم می پاشاند. ما به شوخی به وزیر کشور گفتیم که اگر ما این فیلم ها را بسازیم می گویند سیاه نمایی کردیم حال آنکه ما می خواهیم دردهای جامعه را نشان دهیم.

ببینید در سینمای ایران، خط قرمزها و تابوهایی وجود دارد که هر فیلمسازی اجازه نزدیک شدن یا عبور از آن را ندارد، مثل شوخی با جنگ یا روحانیت و یا طرح مسئله خیانت در زندگی زناشویی، اما می بینیم که برخی از فیلمسازان که خودی شمرده می شوند حق این کار را دارند اما دیگران ندارند. این نوع تقسیم بندی خودی و غیر خودی لطمه زیادی به سینمای ایران وارد کرده. به نظر شما در دورۀ فعلی، این نوع نگاه ها تا چه حد در سینمای ایران حاکم است؟

به نظر من در حال حاضر الویت اصلی دکتر روحانی، حل مسئله هسته ای و از این طریق حل مشکلات اقتصادی جامعه ایران است و بقیه مسائل از دید ایشان فرعی است. گله ای که ما سینماگران از ایشان داریم این است که به مسائل فرهنگی بهای لازم را نمی دهد. به نظر من مسائل فرهنگی نباید فرعی تلقی شود.

به هر حال با آمدن آقای روحانی امیدهایی در سینماگران به وجود آمد که دولت جدید می تواند تغییراتی در وضعیت سینما بدهد و فضا برای کار آزادتر و راحت تر شود و آنها بتوانند با دلگرمی بیشتری کار کنند. به نظر شما تا چه حد این امیدها واقعی بود؟

واقعیت این است که با تغییر دولت، خود بخود امید به سینمای ایران آمد و هیچ دلیلی برای آن جز باز شدن خانه سینما نبود. یعنی جز باز شدن خانه سینما، هیچ یک از وعده هایی که آقای روحانی در زمینه سینما داده بود عملی نشد. اما فضا به گونه ای بود که یک روحیه شعف و شادی و امید در سینمای ایران به وجود آمد.

آیا بعد از گذشت دو سال این امیدها کمرنگ نشده است؟

واقعیت این است که کمرنگ شده اما از بین نرفته و این امید هنوز ادامه دارد. مردم چون می دانند که هدف دکتر روحانی چیست کمی مماشات می کنند تا این موضوع هسته ای حل شود و این سوء تفاهمی که در دنیا در مورد ایران وجود دارد از بین برود و اگر این سوء تفاهم از بین برود آن وقت مسائل بعدی می آید روی میز. من امیدوارم که فرهنگ و سینما هم در دستور کار دولت قرار بگیرد.

به عنوان یک تهیه کننده سینما مهمترین مشکلات فعلی سینمای ایران را چه می دانید؟

به نظرم مهمترین مسئله، تغییر نگاه ما به خارج از کشور است. ما نباید سینما را محدود به مرزهای داخل کشور بکنیم. درست است که ما فیلم را در درجه اول برای تماشاگران داخلی می سازیم اما باید از بازارهای خارجی برای فروش فیلم هایمان و جذب سرمایه استفاده کنیم. ما باید به بازارهای بین المللی بپیوندیم و این بخشی از مشکلات داخلی سینمای ایران را حل می کند.

بعضی ها مشکل اصلی را همچنان در فیلمنامه می دانند و معتقدند ما هنوز فیلمنامه نویس های خوبی نداریم که بتوانند متن های خوبی برای سینما بنویسند.

ما در عین اینکه فیلمنامه نویس های خوبی داریم اما فیلمنامه خوب کم داریم. در مورد فیلمنامه هنوز ما با یک مشکل مواجه ایم و آن این است که بسیاری از کارگردان های ما فکر می کنند که باید فیلمنامه نویس فیلم هایشان خودشان باشند و هنوز فکر می کنند سینمای مولف خیلی مهم است. غافل از اینکه تولید نهایی و اثری که خلق می شود مهم است نه اینکه فیلمنامه مال ایشان هست یا نیست. اما مسئله مهمتر برای سینمای ایران ورود به بازارهای خارجی است. ما اگر بتوانیم برای بازارهای خارجی برنامه ریزی بکنیم خیلی از مشکلات داخلی ما حل می شود.

خب این مسئله چقدر با سیاست های ممیزی حاکم بر سینمای ایران در تضاد است؟

واقعیت این است که سیاست های ممیزی در بسیاری از موارد برای خارج از کشور مشکلی ایجاد نمی کند.

یعنی شما این سیاست ها را در داخل کشور تأیید می کنید؟

نه من به عنوان کسی که حرفه اش سینماست اساساً با ممیزی مخالفم و فکر می کنم که ما تهیه کنندگان و سینماگران ایرانی خط قرمزها را می شناسیم. ببینید بعضی موقع خط قرمزها جلوتر از آنچه که لازم است می آیند و بعضی ها برای خودشیرینی عرصه را تنگ تر می کنند.

چه کسی این کار را می کند؟

مسئولین و فشارهایی که از طرف بعضی گروه های فشار صورت می گیرد. به نظر من خط قرمزها و نباید ها در سینمای ایران خیلی روشن اند اما ممیزها برای اینکه تحت فشار قرار نگیرند این محدودیت ها را بیشتر می کنند.

به عنوان تهیه کننده شما چقدر این محدودیت ها را به فیلمساز تحمیل می کنید؟

معمولاً اگر فیلمنامه، فیلمنامه خوبی باشد من سعی می کنم با فیلمساز به تفاهم برسم. برای اینکه مشکلاتی وجود دارد که هم من و هم او آنها را می داند. من ازش می پرسم که تو می خواهی این فیلمت تولید بشه. می گوید آره. می گویم تو می خواهی این فیلم نمایش هم داده بشه. می گوید آره. می گویم خب پس باید به یک سری اصول را رعایت بکنی چون ما این اصول را می شناسیم و باید با رعایت این اصول هم فیلم خوبی بسازیم و هم از چنبره سانسور عبور کنیم.

خب الان شرایطی به وجود آمده که با توسعه تکنولوژی دیجیتال و در دسترس قرار گرفتن دوربین های ارزان قیمت ویدئویی، خیلی ها می توانند به راحتی و بدون نیاز به مجوز یا کمک های دولتی فیلم بسازند. یعنی یک نوع سینمای زیرزمینی که خودش را درگیر مسائل ممیزی و مجوز ارشاد و اینها نمی کند و فیلمساز، فیلم خودش را بدون نظارت دولتی می سازد و به خارج از کشور می فرستد و اغلب جایزه هم می گیرد. در چنین شرایطی فکر می کنید که دولت تا چه حد می تواند سینما را تحت نظارت و کنترل خودش داشته باشد؟

به اعتقاد من همان طور که اشاره کردید این جبر روزگار است که دیگر نمی توان با شرایط قدیم فیلم ساخت و دولت باید شرایط جدیدی به وجود بیاورد. برای اینکه الان با دوربین اچ دی خانوادگی و دوربین های موبایلِ با کیفیت، می توان بر خیلی از محدودیت ها غلبه کرد. مثلا ما با دوربین کانن۵D  فیلم «بغض» را در خیابان های ترکیه بدون داشتن مجوز فیلمبرداری کردیم و کسی جلوی کار ما را نگرفت چون پلیس ترکیه به ما به عنوان یک گروه حرفه ای نگاه نمی کرد اما اگر دوربین های بزرگ فیلمبرداری داشتیم یا گروه فیلمسازی بزرگی بودیم قطعاً برایمان مشکل ایجاد می شد. بنابراین بهتر است خودمان را با شرایط جدید تطبیق بدهیم.

به نظر شما دولت و نهادهای سینمایی در ایران تا چه حد در این زمینه انعطاف پذیری نشان خواهند داد؟

ببینید این تغییر هنوز شروع نشده اما آنها مجبورند که تن بدهند یعنی مسئله را درک کرده اند اما راهکارهای اجرایی آن را ندارند. یعنی فهمیدند که امروز هر کسی می تواند با یک موبایل فیلم بسازد و باید در سیستم فعلی فیلمسازی تجدید نظر کرد اما هنوز راهش را پیدا نکرده اند و هنوز شجاعت بیان آن را پیدا نکرده اند و شاید علت آن فشارهای گروه های تندرو باشد.

در همین وضعیت کنونی ما می بینیم که مثلا آقای ایوبی، رئیس سازمان سینمایی از فیلمی مثل «خانه پدری» دفاع می کند اما فیلم زیر فشار گروه های تندرو توقیف می شود. به نظر شما با وجود این گروه ها و نهادهای موازی تعیین کننده که می توانند در مورد سرنوشت یک فیلم تصمیم بگیرند، تهیه کننده ها و فیلمسازها با چه اطمینانی می توانند کار کنند؟

به گمان من وزیر ارشاد و معاونت سینمایی دارند محافظه کاری می کنند و در مقابل گروه های فشار و نهادهای موازی کوتاه می آیند. یعنی وقتی وزارت ارشاد یک بار در مقابل فشارها کوتاه آمد و تسلیم شد باید تا آخر به همین شکل قدم بردارد. به نظرم وزارت ارشاد نباید این را می پذیرفت و «خانه پدری» را توقیف می کرد. وقتی به فیلمی پروانه نمایش دادید باید نمایش داده شود. وقتی اولین قدم را بد برداشتید طرفی که فشار وارد می کند خیال می کند می تواند این کار را ادامه دهد.

اما این گروه های فشار، ظاهرا قدرت زیادی دارند و مجلس هم از آنها حمایت می کند.

مجلس را هم می توان قانع کرد. باید به نماینده های مجلس توضیح داد خیلی از آنها بر اساس اطلاعات غلطی که در مورد فیلم ها به آنها داده می شود، اقدام می کنند. به همین دلیل اگر به آنها اطلاعات دقیق داده شود و بتوان آنها را توجیه کرد، خیلی از آنها می توانند مدافع فیلم های ما باشند. آنها دشمن فرهنگ و هنر نیستند بلکه نگران اسلام اند.

به هر حال این افراد اعتقاداتی دارند و به ارزش هایی معتقدند که به نظر آنها در برخی از فیلم های ایرانی نادیده گرفته شده و یا از بین رفته است و حالا جز توقیف آن فیلم ها به هیچ چیزی رضایت نمی دهند. راه حل چیست؟

درسته. به نظر من اگر مسئله، سیاسی نباشد قابل اقناع است.

اما خیلی از جاها اصلاً مسئله سیاسی نبوده و مسائلی مثل حجاب زنان، موضوع های اجتماعی، روابط آزاد بین زن و مرد و یا فقر و سیاه نمایی مطرح بوده.

این ها بیشتر ادعاست و خیلی جدی نیست.

ولی از همین ها برای حمله به فیلم ها استفاده می شود.

به قول آقای فرهادی که در مورد فیلم «قصه ها»ی خانم بنی اعتماد گفت اگر این فیلم سیاه است پس چی سفید است. به اعتقاد من با کسانی که از نظر سیاسی با دولت آقای روحانی مخالف اند و می خواهند پنبه اش را بزنند، می توان در مورد مسائل دیگر جز مسئله سیاسی مذاکره کرد و می توان آنها را قانع کرد.

به نظر شما این تضاد بین سیاست و ایدئولوژی از یک سو و سینما از سوی دیگر در ایران قابل حل است؟

امیدوارم این اتفاق بیفتد. من همیشه به این حرف آقای رفسنجانی اعتقاد داشتم که گفته است سینمای ایران سفیر بدون هزینه جمهوری اسلامی است.

مهمترین انتطار شما از دولت در قبال سینما چیست؟

من امیدوارم دولت ایران به وعده هایی که داده عمل کند.

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید