نگاهی به فیلم جدایی نادر از سیمین ساخته اصغر فرهادی | جدایی نادر از سیمین (Nader And Simin, A Separation)
وبسایت اردبیل سینما تقدیم می کند: کارگردان: اصغر فرهادی | فیلمنامه: اصغر فرهادی | مدیر فیلمبرداری: محمود کلاری | تدوین: هایده صفییاری | بازیگران: لیلا حاتمی، پیمان معادی، شهاب حسینی، ساره بیات، مریلا زارعی، سارینا فرهادی، بابک کریمی، علی اصغر شهبازی | محصول: ۲۰۱۱، ایران | گزیده جوایز: برنده جایزه بهترین کارگردانی، بهترین فیلمنامه، بهترین صدابرداری و بهترین فیلمبرداری از جشنواره فیلم فجر، برنده جایزه بهترین فیلم، بهترین بازیگر زن [لیلا حاتمی، ساره بیات، سارینا فرهادی] و بهترین بازیگر مرد [پیمان معادی، شهاب حسینی، بابک کریمی، علی اصغر شهبازی] از فستیوال فیلم برلین.
شهر بی ترحم…
- تخطی از اصول، عذاب وجدان و باقی قضایا…
کمی به خود فکر کنیم… در خلوت تنهایی و البته صادقانه. بیذره ای چشمپوشی از کج روی های اخلاقی مان. چه میبینیم؟ چیست که گاهاً ما را از خود شرمنده میکند؟ چه چیزی است که نهان خانه وجدانمان را میآزارد؟ (البته اگر طبعی آنقدر منیع داشته باشیم که اصلاً آزردگی در کار باشد).
کمی دقت کنیم. در میان تمامی شرمندگی های اخلاقی، که انسان را گاه و بیگاه دلخور از خویش میسازد، میتوان وجه اشتراکی یافت که بیتردید هر فرد معتقد به خط و رویهای را در پیشگاه خود به چالش میکشاند و آن همانا انحراف از اصولی است که فرد برای خود در زندگی تعیین کرده و همواره در تلاش است تا از آنها کوتاهی نکند. نوعی مرامنامه شخصی که فرهنگ، سواد، مذهب، سطح زندگی، میزان درآمد و… آن را مینویسد و در گذر زمان، تبدیل به وجوه مختلف هویت فرد میگردد. اما گاهاً و چه بسا بسیار، پیش میآید که این اصول هر چند محترم، در کولاک مشقت دوران، انسان را بر دو راهی پایبندی یا بی اعتنایی قرار میدهد. لغزش هایی برای فرد که خود شاید تقصیری بر آن نداشته باشد و این جبر ایام است که وادار به سستی میکند. حال در چنین تنگناهایی است که میتوان عیار هویت فرد را سنجید و فهمید که اعتنا به اهمیت اخلاق به عنوان ستون اصلی حفظ هویت انسان، چه بهای سنگینی دارد و تازه آنگاه است که در مییابیم دم زدن از اخلاق مداری با فعلیت بخشیدن بدان چقدر فاصله دارد! فیلمهای اصغر فرهادی که شخصاً سینمایش را از «چهارشنبه سوری» به بعد واجد امضاء می بینم، گذری است کوتاه به این روی پنهان خلوت هر کس، از هر قوم و تبار و نژاد و فرهنگ، که در چالش چنین انحرافی فرو رفته. هر چند که این پدیده غیر اخلاقی در هیاهوی خاکستری رنگ جامعه ای که در تجربه اوقات مدرن است، به اپیدمی معمول و بیسرزنشی بدل گشته، اما با این حال، بسیار شاهدیم که غیر اخلاقیاتی چنین خرده ریز، چنان گردابی عمیق پدید میآورند که تکاپوی رهایی از آن، بهایی گران دارد و تازه آنگاه است که میفهمیم این کج روی های عادت شده، چقدر با مرام و اصول و اخلاق ناسازگارند.
معروف است دروغ، دروغ میآورد و این دروغ های زاده یکدیگر، بعضاً تا جایی انسان را به مخاطره میبرند که مثال از چاله به چاه افتادن مصداق بجایی مییابد. فرهادی از دروغ به عنوان کلیدی برای تباهی اخلاقی یک جامعه به خیال معتقد، چنان دستمایه ای میآفریند که پرداختش منجر به پدید آمدن هزارتویی به شکل ساده، اما در وجود پر پیچ و خم میگردد. از این رو فرهادی را علاوه بر سینماگری چیره دست و توانمند، میتوان نظریه پردازی دانست که بنیان فکری اش را در چارچوب سینما، بی طرفانه و بی آنکه بخواهد عقیده ای را تحمیل کند، بیان میدارد. در واقع فرهادی پرسشگری زیرک است که سؤالاتش را در دل ریزترین رفتارهای انسان نهان میکند و سپس به واسطه ایجاد موقعیتی دراماتیک، بیننده را مسئول پاسخ گویی به آنها مینماید. از این روست که بیننده در آثار فرهادی نه فقط به عنوان یک ناظر، بلکه در حکم یکی از پرسوناژهای حاضر در جریان قصه ای که روایت میشود، مطرح است. شیوهای که در آن، مخاطب به جای یافتن حس همذات پنداری با شخصیت ها، خود را در مقام یکی از ایشان احساس کرده و بدین ترتیب به جای نشان دادن واکنشی صرفاً حسی نسبت به آنچه میبیند، به تأملی منطقی درباره خود میرسد. تأملی که قطعاً تلنگری اثرگذار را به تضادهای اخلاقی و رفتاری او خواهد نواخت.
- فریب
در این دیدگاه، سیر حرکت فرهادی در سه گانه «چهارشنبه سوری»، «درباره اِلی…» و «جدایی نادر از سیمین»، چه از نظر فرم و چه از حیث دقت در لحن بیان و نفوذ به درونی ترین خاستگاه های کنش های اخلاقی انسان، به طور قطع، سیری تکاملی است. نگاه کنید به «چهارشنبه سوری»، که هدف، در راستای چالشی آشنا و فرمولی آزموده شده قرار گرفته بود. تردید بر سر خیانت، رابطه زوجی از طبقه متوسط را به مرز نابودی کشانده بود و این محکمه که سویی از آن در پی اثبات خیانت و سوی دیگر به دنبال برائت میگشت، هیئت منصفهای داشت به خلاصگی یک خدمتکار روزمزد منزل (با همان فضولی های ساده انگارانه اش). اساس دروغ در «چهارشنبه سوری»، به عنوان ابزاری جهت تسکین (بخوانید: نجات) یک زندگی در آستانه ویرانی، به شکلی برجسته خودنمایی میکرد. دروغ هایی که پشت هم میآمد و هریک در توجیه قبلی به ناچار بیان میشد. این شکل از دروغ گویی تا جایی کارآمد بود که بیننده را نیز حتی در شرایطی که ناظر بر همه جوانب آن رابطه مخدوش بود، به فریب میانداخت. فریبی که مژده (با بازی درخشان هدیه تهرانی) را محکوم جلوه میداد و مرتضی (با یکی از استثنایی ترین کارهای حمید فرخنژاد) را محق و مظلوم. اما وقتی به یکباره فرهادی دست متهم اصلی اش را رو میکند، بیننده خواه ناخواه شوکه شده و از فریبی که خورده شرمسار میگردد. با این نگاه در «چهارشنبه سوری»، فرهادی بیننده را به نوعی، وادار به محک زدن معیار قضاوت خویش در مقام فردی که به خیال مسلط بر جوانب آن چالش زناشویی است، مینماید و سپس به واسطه چرخش ناگهانی قصه، ثابت میکند که چگونه همه چیز میتوانند آن نوع بنمایند که نیستند. و این تلنگری است برای هشیاری بیشتر کسی که در مقام قاضی قرار گرفته.
نگاه فرهادی به اخلاق قضاوت، در فیلم درخشان «درباره اِلی…» پا را یک گام فراتر از «چهارشنبه سوری» مینهد و لایه دشوارتری از داوری را، پیش روی تماشاگر میگذارد. جبر بر قضاوت با دست خالی، آن هم در شرایطی که انتخاب میان رهایی خود یا رستگاری غریبه ای ناآشنا مطرح است. مسئله دروغ در «درباره اِلی…» به مانند «چهارشنبه سوری»، راهکاری است برای برائت، اما با این تفاوت که گناه در «چهارشنبه سوری» معنایی برجسته دارد، در حالی که در «درباره اِلی…» مسئله گناه و تقصیر کاملاً در حاشیه فرو رفته. با این حال شاهدیم که آدمهای هر دو فیلم در پی یافتن دلیلی بر اثبات ادعای خود که در نهایت منجر به رهایی شان از چالش وقوع یافته است، میگردند، بی آنکه در این گذار قدری به منافع دیگری بیندیشند. «درباره اِلی…» با همان نگاه واقعگرایانه «چهارشنبه سوری» از احوال آدمهایی خبر میدهد که بی عدله خود را محق بر قضاوت میبینند و در غیاب متهم، با نگاهی جانب دارانه نسبت به منفعت خود، تلقی شان از او را بی هیچ ابایی ابراز میدارند. الی نمادی از مجهول الهویه های زندگی تمام ماست که بدون شناخت و بی دلیل منطقی، به داوری درباره اش مینشینیم و گاهاً در اثنای این محکمه، حکمی میدهیم به قیمت رسوایی اعتبار آن ناآشنای به ظاهر آشنا. لحن بیان، شیوه شخصیت پردازی، دکوپاژ و میزانسن های فرهادی در این فیلم به گونه ای دقیق و هوشمندانه است که بیننده را تا مرز تبدیل شدن به یکی از آن مسافران سرگشته میرساند. چنین تکنیکی همان است که «چهارشنبه سوری» را از جنبه دیگری بهرهمند میساخت. در واقع کارکرد چنین لحنی در فیلمی همانند «درباره اِلی…» این است که گل درشتی تِم اثر را خنثی میکند و آنرا به ناخودآگاه فیلم فرو میبرد. پروسه ای کوبنده و نفس گیر، که اثرش را پس از پایان، به ناخودآگاه ذهن بیننده فهیم، القاء میکند. در «درباره اِلی…» عطف ماجرا نه حادثه دریا، بلکه مسئله ایجاد خطر است. خطری که ناشی از غیبتی ناگهانی است، که به سبب تأثیر منفی اش بر احوال سایرین، غایب ناشناخته را تا مرز تباهی اخلاقی سوق میدهد، بی آنکه چیزی از او حتی برای بیینده روشن شود. به عبارت دیگر مخاطب در این فیلم بر خلاف «چهارشنبه سوری» نه مسلط بر وقایع، بلکه خود یک پای ماجراست. از این روست که سردرگمی بر سر هویت الی، همانگونه که شخصیت ها را مستأصل گردانده، او را نیز دچار درماندگی میکند. در گرداب اخلاقی که الی برای آنها به وجود میآورد، هرکس به دنبال تبرئه است. بی آنکه مسئله، گناه کاری و یا بیگناهی شان باشد و یا شاید اصلاً گناهی در کار نیست. شاید مفقود شدن الی در دریا، تقصیر هیچ کس نباشد که اتفاقاً نیست. اما موضوعی که «درباره اِلی…» از پس آن به خوبی بر میآید، نمایش دست و پا زدن های افرادی است که در چنین مهلکه ای، رهایی خود را حتی به بهای اسارت دیگری در بند تهمتی ناروا خواستارند و جالب آنکه این حقوقدانان مدعی، در خرد جمعی نیز جملگی بدان رأی میدهند، با توجیهی که شاید برای من مخاطب نیز قانع کننده به نظر آید. به قول پیمان (با بازی درخشان پیمان معادی) که خطاب به سایرین گفت: «اون که مُرد، آبرو میخواد چیکار؟» و این جمله کوتاه گویای فرهنگی است که امثال پیمان از آن بر خواستهاند و سال ها تحصیل در کلاس حقوق نیز نتوانسته از تأثیر آن بر ناخودآگاهشان بکاهد.
- جدایی فعل و فکر
«جدایی نادر از سیمین» نیز حال و روزی چنین دارد و میبینیم که حرکت فرهادی در این فرآیند موشکافانه اخلاقی، به جایگاهی رسیده که با کمرنگ ترین عطف روایی، توانسته در نمایشی خیره کننده و مستندگونه، جوانب مختلف رفتاری اعم از اصولگرایی، ایدئولوژی، تعهد، شرافت، بدبینی و… را در پیوند با بحث طبقات اجتماعی و تقابل فرهنگ و سطح زندگی، قرار دهد و از تأثیر آنها بر قضاوت در محکمه ای بی متهم که در عین حال همه میتوانند متهم شوند، سخن بگوید. «جدایی نادر از سیمین» از این لحاظ که محدوده دقت اش را تا ظریف ترین جزئیات رفتار انسان و پیش پا افتادهترین جریانات روزمره زندگی میبرد و سپس از چنین دستمایههایی به ظاهر ساده و غیردراماتیک، به خلق درامی جان دار و به شدت اثرگذار نائل میشود، کامل ترین فیلم فرهادی تا به امروز است. اگر «چهارشنبه سوری» پس زمینهای نمادین همچون سور چهارشنبه آخر سال را داشت و «درباره اِلی…» از دوگانگی دریا در نیستی و هستی، شخصیت ساخت، اینک «جدایی نادر از سیمین» چیزی ندارد به جز یک آپارتمان سرد و دلتنگ و دادگاهی پر ازدحام. اگر خیانت، بر تلاطم درام در «چهارشنبه سوری» میافزود و ارتداد بر سر هویت الی سراسر بر «درباره اِلی…» سایه میانداخت، آنگاه «جدایی نادر از سیمین» تنها متکی است به پیرنگی خفیف از بحران طلاق، آن هم در حکم مک گافینی برای پیشبرد روایت. (پیرنگی که دیگر به جزء لاینفکی از آثار فرهادی بدل گشته). به اینها اضافه کنید نشانه های مینیمال شده ای نظیر آن کیسه زباله، دستمزد حاملان پیانو و مشورت برای گزینش پزشک زنان را، که در اوج توجه به فیلم هم، ممکن نیست فکر کنیم همین خرده رویدادهای زندگی، میتوانند عدلهای شوند برای دادگاهی که کسی را از آن خبر نیست. و آنگاه بسنجید که اهمیت کار فرهادی تا چه حد بالاست.
اما باز گردیم به مقوله فریب. فریبی که از دروغی خودساخته سرچشمه میگیرد با هدف تبرئه (بخوانید: تسکین) از وضعیت موجود. دروغی که دروغ نیست و مرهم است. مرهمی که از «چهارشنبه سوری» تا امروز از سیاهی اش کاسته و بر سفیدی اش افزوده گشته، تا جایی که در «جدایی نادر از سیمین» به رنگی تمام خاکستری رسیده است. اگر حقانیت مژده و مرتضی نزد بیننده در دو نیمه «چهارشنبه سوری» از سیاهی به سفیدی و بالعکس راه مییافت و توان قضاوت بر سر محق بودن شخصیت های «درباره الی»، حتی سپیده (به عنوان مقصرترین فرد حاضر در آن جمع)، در آن حال و روز آشفته، دشوار بود، اینک «جدایی نادر از سیمین» به ترازوی میزانی میماند که کفه ای از آن بر گناهکاری و کفه دیگر به بیگناهی شخصیت ها گواه میدهد. نادر، سیمین، حجت و راضیه نه مجرم اند و نه مبری، بلکه مجبورند. مجبور به انجام کاری بر خلاف آنچه بدان معتقدند. و این همان نقطه تفصیل فکر و فعلیت است. تظاهر نادر به بیخبری از بارداری راضیه، دلیلی منطقی دارد به اهمیت در تنگنا قرار گرفتن موقعیت پدر و دخترش. تلاش حجت نیز بر محکوم نشان دادن نادر، به مثابه آخرین تیری است که برایش مانده تا زندگی از هم گسیخته خود را حفظ کند. راضیه پنهان کاری را به عنوان راهی برای صیانت از زندگی آشفته اش بر میگزیند، اما دست آخر این تخطی خود را در چالش با عقاید مذهبی سفت و سختی که دارد، موجه نمیداند، پس باز میگردد و آرامش خیال را به آرامش زندگی ترجیح میدهد. به عبارت دیگر این آدم های مستأصل بر دوراهی قرار گرفتهاند که هر دو سوی اش خاکستری است.
بدین روی، در محکمه «جدایی نادر از سیمین» نباید به دنبال متهم گشت. بلکه باید راهکاری جست برای بهبود فرهنگی که آدمهایی همچون نادر و سیمین، حجت و راضیه را در خود غوطه ور ساخته و آتیه دخترکی چون ترمه را در ابهام فرو برده است. اما این راهکار آیا فرار است؟ شاید این طور به نظر آید، به عنوان مسکنی کوتاه مدت. اما نه. پس تکلیف فرهنگ و عقایدی که امثال ترمه زاید آن است چه میشود؟ مگر میتوان از درونیات خود نیز گریخت؟ و سؤالاتی چنین، که قطعاً در قید زمان و مکان نیستند و همین وجه است که سینمای فرهادی را به سینمایی فراتر از حد و مرزهای جغرافیایی میرساند. نگاهی فراگیر و جهان شمول که توان تلنگر زدن به هر انسانی در هر جای این دنیای پر آشوب را داراست…
تنگنا…
آن سکانس پایانی و درخشان «درباره اِلی…» را به یاد میآورید؟ جایی که سپیده (با بازی حیرت انگیز گلشیفته فراهانی)، مبهوت و مردد، با بغضی در گلو و باری به بزرگی تمام دنیا بر شانه هایش، در میان صحن سرد و خلوت آشپزخانه آن ویلای درب و داغان، ایستاده بود و انتظار گفتن ادعایی دروغین به نامزد محنت دیده الی را می کشید؟ گفتن آن «نه» برای سپیده در آن هنگام، شاید دشوارترین کار عالم بود. شاید آن وقت، او آرزو می کرد که کاش زمین دهن میگشود و او را در کام خود فرو میبرد. حتماً چشیدهاید طعم گسِ حال و روز آن هنگام سپیده را، و چه بسا کشیده ایم رنج عذابی درونی را که در نتیجه تخطی از اصولی که وجدان مینامیمش به سراغمان آمده. حال «جدایی نادر از سیمین» مملو است از چنین لحظات سخت گذری که آدم هایی از طبقات مختلف اجتماعی و فرهنگی، با افکار و اعتقادات متمایز را، در دام خود گرفتار میکند. نادر، سیمین، راضیه، حجت، خانم قهرایی و دست آخر ترمه، هر یک به نوبت، بارها در لانگشات تگنای چنین گیج آوری قرار میگیرند تا به ما نشان دهند که جبر بر قضاوت در چنین محکمه ای بیمتهم، تا چه حد دشوار است.
«جدایی نادر از سیمین»، مثال «درباره اِلی…» و «چهارشنبه سوری» از قضاوت حرف میزند و این بار فیلمساز خوب ما به لایه حساس تر و دشوارتری از داوری پرداخته که معیارهای آن از سویی در گرو تعهد و مسئولیت است، از سویی درگیر عذاب وجدان و از سوی دیگر در بند تخطی از اصول و عقیده، گره خورده. اگر «چهارشنبه سوری» به تعجیل قضاوت در مواجهه با یک زندگی رو به ویرانی زناشویی، تلنگر میزد و در پس آن، «درباره اِلی…» قضاوت جانب دارانه و بی عدله مشتی حقوقدان مدعی را نکوهش مینمود، اینک «جدایی نادر از سیمین»، بیننده را در پیشگاه محکمه ای قرار میدهد که قضاوت در آن نه بر دو راهی حق و ناحق، بلکه بر چهار راهی قرار گرفته که هر سوی اش راه به حقی منطقی و قابل درک میبرد.
«جدایی نادر از سیمین» با اینکه بخش اعظمی از آن، در فضای دادگاه، به عنوان مأوایی برای دادرسی و اجرای عدالت، میگذرد، اما در واقع محکمه ای فردی است که جنجال و دعوایش در ذهن فرد میگذرد و هیئت منصفه ای دارد به خیرگی عمق نگاه یک پیرمرد آلزایمری و نیز چشم های پاک و معصوم نوجوانی در آستانه بلوغ، که در بحبوحه این همه همهمه، باید تشخیص دهد، سعادتش در گرو کدامین مسیر و روش گره خورده. از این روست که فیلم اخیر، از لحاظ اهمیت در مرتبه بالاتری نسبت به «چهارشنبه سوری» و «درباره اِلی…» قرار میگیرد. بدین سان که نگاهش را تا پنهان ترین خاستگاه های قضاوت انسان متمرکز میکند.
نقد منتقدان خارجی بر فیلم «جدایی نادر از سیمین»
نقد لی مارشال – اسکرین دیلی:
منتقد مجله وزین اسکرین دیلی، لی مارشال، «جدایی نادر از سیمین» را درامی اخلاقی و اجتماعی در تداوم «درباره اِلی…» توصیف کرده که میتواند هر بیننده مشتاقی را نسبت به اینکه چه اتفاقی در سینمای ایران رخ داده، دچار شگفتی کند. مارشال در ادامه اضافه میکند که نقطه درخشان فیلم، مسیر شناوری است که در آن واحد احساس ترحم ما را برای دو کودک حاضر در دو سوی محکمه اخلاقی فیلم، بر میانگیزد. این منتقد همچنین، کنترل فرهادی در حفظ روند مکاشفانه فیلم را یادآور آثار کلاسیک هیچکاک میداند و نکات ظریف اخلاقی نهفته در بطن روایت را، به عنوان مشخصه بارزی از سینمای فرهادی، ستایش میکند. مارشال در ادامه یادداشت خود نوشته: «قصه «جدایی نادر از سیمین» نه فقط درباره زنان و مردان، فرزندان و والدین، مذهب و عدالت است، بلکه سوالاتی پیچیده و جهان شمول پیرامون مسئولیت پذیری در خصوص احتیاط در بیان حقیقت، و نیز مرز باریکی که میان انعطاف پذیری و غرور است و همچنین خودخواهی و خودکامگی، را مطرح مینماید.» این منتقد در ادامه ضمن تمجید از بازی قوی بازیگران فیلم، حرکات ناآرام و موج دار دوربین روی دست محمود کلاری که فضایی خودمانی به فیلم بخشیده، بیآنکه لحظهای دچار تشنج شود، را به عنوان یکی از دلایل موفقیت فیلم برشمرده و به تحسین کلاری پرداخته است.
نقد دبورا یانگ – ورایتی:
کارشناس با سابقه و کار کشته سینمای ایران، دبورا یانگ، که کمتر منتقد خارجی به اندازه او به مطالعه و نگارش در باب سینمای ایران پرداخته، در تحلیل خود بر تازه ترین ساخته اصغر فرهادی، با تأکید بر یکسان بودن حقانیت شخصیت های حاضر در داستان، آدم های «جدایی نادر از سیمین» را اسیرانی میخواند که در چنبره ای از غرور و تکبر، دین و اخلاق، و حیثیت و مادیات، گرفتارند و مدام دست و پا میزنند. او همچنین ضمن مقایسه فیلم با دیگر اثر فرهادی، «چهارشنبه سوری»، به بحث اختلاف طبقاتی و تفاوت های موجود در شیوه زندگی این دو قشر اشاره میکند و میگوید: «نادر، سیمین و ترمه صاحب شغل، اتومبیل، تحصیلات، آپارتمان و نیز جهان بینی متوسطی هستند. آنها در بحبوحه جنجال، صدای خود را بلند نمیکنند، هرچند که این کار بتواند بر قضاوت قاضی اثر بگذارد. اما در مقابل حجت و راضیه فقیرند و در بیغوله ای جنوب شهری زندگی میکنند و بدین رو اعضای آسیب پذیرتری از جامعه به حساب میآیند.» یانگ در ادامه با اشاره به وجه مذهبی شخصیت راضیه، او را در گرفتن تصمیم نهایی با ترمه مورد مقایسه قرار میدهد و بیان میدارد که راضیه علیرغم بی سوادی اش، راهی متفاوت از ترمهای را بر میگزیند که دریافته در جامعه ای که دروغ در آن امری عادی است، تنزل اصولی که به آنها معتقد است، نوعی ضرورت محسوب میشود. این منتقد در پایان یادداشت خود بر فیلم، از بازی درخشان بازیگران فیلم تمجید کرده و قاب های عمیق محمود کلاری و نیز تدوین یکدست و نفس گیر هایده صفییاری را میستاید.
نقد آلیسیا سایمون – ورایتی:
آلیسیا سایمون در ورایتی نیز «جدایی نادر از سیمین» را بهترین فیلم فرهادی تا به امروز بر شمرده و آنرا به درامی پیچیده و جان دار از حیث فرم، تعبیر میکند که چالش های اخلاقی جامعه امروز ایران را به تصویر میکشد. این منتقد بیان میکند که داستان بحث برانگیز اصغر فرهادی با مبنا قرار دادن مضامینی چون طبقات اجتماعی، جنسیت، عدالت و شرافت انسانی، به خوبی از پس وصف حال جامعه امروز ایران، از دریچه نگاه یک خانواده متوسط شهری که در غوغایی از تضادها و نابرابری ها گرفتار گشتهاند، بر میآید. او در ادامه «جدایی نادر از سیمین» را با «درباره اِلی…» قیاس کرده و آن را به اندازه همان فیلم، دقیق و مملو از جزئیات و در عین حال چالش برانگیز خوانده است. سایمون همچنین از تعدد سکانس های مربوط به مجادله نادر و سیمین در فیلم انتقاد کرده و آنها را در برخی از موارد موجب آزار بیننده میداند. با این حال اذعان میکند که داستان فیلم آنچنان شجاعانه و درگیرکننده است که چنین اشکالات خردهای، در آن چندان به چشم نمیرسد. این منتقد در انتها با ذکر اینکه در فیلم هیچ بازی ضعیفی به چشم نمیخورد، از کار بازیگران فیلم تعریف کرده و همچنین همخوانی لنزها و نیز نورپردازی محمود کلاری با حال و هوای سکانس های فیلم را فوقالعاده چشمگیر توصیف میکند.
نویسنده: آرش سیاوش | منبع: فیلمولوژی | آماده سازی سند: مرتضی طالب پور