نقدی برفیلم وصیت نامه دکتر مابوزه

0
828
فیلم سینمایی وصیت نامه دکتر مابوزه 1933
فیلم سینمایی وصیت نامه دکتر مابوزه 1933

وب سایت اردبیل سینما تقدیم می کند: نقدی برفیلم وصیت نامه دکتر مابوزه – وصیت نامه دکتر مابوزه The Testament of Dr. Mabuse (1933) که دنباله ایست بر فیلم دکتر مابوزه قمارباز (۱۹۲۲)، آخرین فیلم آلمانی فریتس لانگ، پیش از دوره فیلمسازی اش در آمریکا، بود. در این فیلم که توسط شرکت نرو فیلم تولید شد، رودولف کلاین روگه، اتو ورنیکه، کارل مایکسنر، اسکار برگی، تئودور لوس، گوستاو دیزل و ورا لیسم نقش آفرینی کردند. فیلمنامه فیلم نیز توسط لانگ و همسرش تئا فون هاربو، بر مبنای رمانی از نوربرت یاک نوشته شد.

نقدی برفیلم وصیت نامه دکتر مابوزه
نقدی برفیلم وصیت نامه دکتر مابوزه

این فیلم، از جایی شروع می شود که فیلم مابوزه قبلی تمام شده بود:

نقدی برفیلم وصیت نامه دکتر مابوزه – دکتر مابوزه که پس از دستگیری، به علت دیوانگی از مجازات اعدام رهایی یافته و در یک آسایشگاه روانی بستری شده بود، هر روزه مطالبی می نویسد. این مطالب ظاهرا دستورالعمل و نقشه انجام جرایم مختلف هستند. به نظر می رسد ذهن دکتر مابوزه همچنان در حال طراحی جرم و جنایت است. پرفسور باوم یکی از روان پزشکان آسایشگاه که به مطالعه مورد دکتر مابوزه علاقمند است، این یادداشت ها را برای انجام تحقیقات بیشتر جمع آوری می کند. روزی یکی از همکاران دکتر باوم به طور اتفاقی یادداشت های مابوزه را دیده و متوجه می شود این دستورالعمل ها شباهت زیادی به جرایم سازمان یافته ای که مدتی است در جامعه شیوع پیدا کرده، دارد. آیا باید این مساله به اطلاع پلیس برسد؟

از سوی دیگر، مامور پلیس سابق به نام هوفمایستر که به علت رسوایی مربوط به همکاری با باند بزرگ جعل اسکناس، از نیروی پلیس اخراج شده بود، در تلاش برای اعاده حیثیت با کمیسر لومان تماس گرفته و ادعا می کند سردسته باند را شناسایی کرده است. البته پیش از آنکه هوفمایستر هویت این فرد را برای لومان بازگو کند، تماس تلفنی به شکل مرموزی قطع می شود.

آیا امکان دارد، دکتر مابوزه که در آسایشگاه تحت نظر است، طراح واقعی سلسله جرایم سازمان یافته باشد؟ در این صورت، این طرح و نقشه ها چگونه به بیرون از آسایشگاه راه می یابد…؟

***

نقدی برفیلم وصیت نامه دکتر مابوزه – سال ۱۹۳۳، سال سرنوشت سازی در زندگی فریس لانگ بود. او در این سال هم از همسرش تئا فون هاربو، جدا شد و هم آلمان-جایی که بسیار دوست می داشت و به عنوان وطن دوم خود برگزیده بود- را ترک کرد. تئا فون هاربو که در بیشتر فیلم های آلمانی لانگ به عنوان فیلمنامه نویس حضور داشت، یک سال قبل رسماً به عضویت حزب نازی در آمده بود. ظاهراً لانگ نسبت به این قضیه بی تفاوت بود تا زمانی که متوجه رابطه همسرش با جوانی کم سن و سال شد و در آن وقت، این دو از هم جدا شدند.

در اواخر مراحل تولید وصیت نامه دکتر مابوزه، حزب نازی در آلمان به قدرت رسید. وزیر تبلیغات هیتلر، یعنی جوزف گوبلز معروف، که ظاهرا شباهت هایی بین فیلم و اوضاع آن روز آلمان می دید، به این فیلم اجازه نمایش نداد. (برای مثال، عده ای بر این عقیده اند که دکتر مابوزه ای که در اتاق تیمارستان به سرعت مشغول نوشتن بود، احتمالا اشاره به هیتلری داشت که در دهه بیست و زمانی که در زندان بود، کتاب نبرد من را می نوشت)

یکی از مطالبی که لانگ علاقه زیادی به نقل آن داشت و ظاهرا اولین بار در دهه ۴۰ میلادی آن را نقل کرد، داستان فرارش از آلمان بود. به گفته لانگ، جوزف گوبلز او را برای ملاقات فرا می خواند و بار دیگر یادآوری می کند که اکران فیلم وصیت نامه دکتر مابوزه ممکن نیست، ولی در عین حال به لانگ یک پیشنهاد می دهد که چیزی نیست جز ریاست صنعت فیلمسازی کشور. لانگ به او یادآوری می کند که مادرش در گذشته یهودی بوده و پدربزرگ و مادربزرگ مادری اش هنوز یهودی هستند. گوبلز پاسخ می دهد: «نگران نباشید، این ماییم که تعیین می کنیم چه کسی یهودی است و چه کسی نیست!»

لانگ که عمیقاً به آینده کاری و سرنوشت خود در آلمان نازی بدبین بود، به ظاهر پاسخ می دهد که در مورد این پیشنهاد فکر خواهد کرد، ولی همان شب سوار بر قطاری به مقصد پاریس، از کشور فرار می کند.

البته امروزه عده ای از کارشناسان، روایت لانگ را زیر سوال برده و عقیده دارند تخیل لانگ تا حد زیادی به ماجرا شاخ و برگ داده است. در هر حال، حقیقت هر چه باشد، دو نکته بدیهی است: یکی اینکه لانگ به عنوان یکی از کارگردانان طراز اول آلمان، مورد توجه نازی ها و شخص گوبلز بود و دیگر اینکه وی با عجله آلمان را ترک کرد.

وصیت نامه دکتر مابوزه
وصیت نامه دکتر مابوزه

نقدی برفیلم وصیت نامه دکتر مابوزه – فیلم وصیت نامه دکتر مابوزه که تا سه دهه بعد یعنی در سال ۱۹۶۱ در آلمان اکران عمومی نیافت، را بیشتر باید از سنخ فیلم های آمریکایی لانگ دانست. در اوایل  دهه سی میلادی، اکسپرسیونیسم رفته رفته در فیلم های آلمانی کم رنگ شد. وقتی این فیلم را با دکتر مابوزه قمارباز مقایسه کنیم، این تغییر به خوبی نمایان می شود. در این فیلم، بر خلاف فیلم دکتر مابوزه قمارباز، دیگر چندان خبری از فضاهای بزرگ (مثلا اتاق های با سقف بلند) که افراد در آن کوچک به نظر می رسیدند و یا آن کوچه های تاریک نیست. در اینجا پیاده روهای نورپردازی شده و خیابان های نسبتاً عریض می بینیم و شخصیت ها یا در فضاهای اداره مانند قرار دارند و یا در اتاق های نسبتاً کوچک. این امر نشان دهنده فاصله گرفتن از اکسپرسیونیسم و حرکت در جهت واقع گرایی بیشتر است. البته با این حال همچنان جلوه های اکسپرسیونیستی در این فیلم به چشم می خورد مخصوصا پس از مرگ دکتر مابوزه.

 صحنه اکسپرسیونیستی تعقیب و گزیز با ماشین در اواخر فیلم به یادماندنی است.

در دو طرف جاده درخت هایی که در قسمت پایین نورپردازی شده اند، به چشم می خورند که البته به سرعت پشت سر گذاشته می شوند. هر چه دکتر باوم بیشتر سرعت می گیرد، به نظر می رسد که دیوانگی اش هم بیشتر می شود. گویی این جاده تاریک تونلی است به سمت دیوانگی. عده ای از منتقدان، این فیلم را در دسته نوآرهای سوررئال قرار می دهند.

نقدی برفیلم وصیت نامه دکتر مابوزه – همچنین، این فیلم، ضمن اینکه داستان کاملاً متفاوتی دارد، از بسیاری جهات با M قابل مقایسه است. در اینجا هم می بینیم که لانگ نه تنها در کاربرد تصاویر استاد است، بلکه استاد استفاده متبکرانه از صدا هم می تواند باشد. وی در وصیت نامه دکتر مابوزه، بار دیگر نشان می دهد که در یک فیلم ناطق، صدا چیزی نیست که تنها به درد دیالوگ بخورد، بلکه می تواند ابزاری باشد برای روایت داستان، بدون اینکه لزوما شکل دیالوگ به خود بگیرد. در این خصوص می توان به آغاز فیلم اشاره کرد:

سکانس افتتاحیه فیلم، ضمن اینکه مبتکرانه و به تمام معنا لانگی است، نشان دهنده تعلق خاطر وی به سینمای صامت می باشد. مردی (که بعدا می فهمیم نامش هوفمایستر است)، در اتاق زیرشیروانی یک کارگاه گیرافتاده است. ظاهرا در طبقه پایین دستگاه بزرگی (احتمالا ماشین چاپ) در حال کار کردن است. این دستگاه صدایی مهیب و در عین حال آهنگین، تولید می کند. اشیاء اتاق هم تحت تاثیر همین صدا تکان می خورند و باز هم علاقه لانگ را می بینیم به این که ۳۶۰ درجه فضای اتاق هایی که شخصیت ها در آن به نوعی گرفتار هستند، را به ما نشان دهد تا ما هم چون کاراکترها، همان احساس گرفتار شدن را تجربه کنیم.

دو نفر وارد اتاق می شوند و هوفمایستر باید خود را مخفی کند. در تمام این مدت هیچ گونه صدای انسانی نداریم، تنها صدای آزار دهنده دستگاه را می شنویم که در واقع نشان دهنده قدرت مهیب و بیرحمی افرادی است که هوفمایستر از آنها می گریزد. شاید هم لحظه ای شک کنیم که آیا این صدا واقعی است یا در ذهن هوفمایستر اتفاق می افتد و نتیجه تپش قلب و اضطراب اوست؟ آیا هوفمایستر می تواند از این صدا و این قضا فرار کند و اگر موفق شود آیا این رهایی دوام خواهد داشت؟ (می توان گفت این صدای وحشتناک، یادآور دستگاه مرکزی در فیلم متروپلیس و نقش مخوف ومسلط آن می باشد).

نکته دیگر این است که در اینجا هم همچون M، لانگ تمایلی به نمایش صحنه های خشن ندارد. یکی از قسمت های به یاد ماندنی فیلم، مربوط به ترور دکتر کرام است. وی سوار بر ماشین خود، پشت چراغ قرمز توقف می کند. در این هنگام فردی را می بینیم که سوار بر ماشینی دیگر، دکتر کرام را نشانه گرفته و شلیک می کند، صدای شلیک در بین صدای بوق ماشین ها محو می شود. صحنه بعدی ماشین ها را از زاویه بالا نشان می دهد. چراغ سبز می شود و ماشین ها حرکت می کنند، همه به جز ماشین دکتر کرام. و این نکته نشان می دهد که دکتر کرام که زمان قرمز شدن چراغ زنده بود، اکنون دیگر زنده نیست. درست مثل قتل الزی در M؛ در آنجا، تنها چیزی که می بینیم توپی است که از حرکت باز می ایستد و بادکنکی که لای سیم ها گیر می کند. اینجا هم ماشینی که دیگر حرکت نمی کند، خبر از قتلی خاموش و بی صدا می دهد.

به علاوه، در M، قاتل بیش از اینکه دیده شود، حضورش احساس می شد. در این فیلم هم دکتر مابوزه را مدت زمان کمی می بینیم، در عین حال حضورش در تمام فیلم احساس می شود. در اینجا نیز همچون M راه حل قطعی ارائه نمی شود. حبس کردن باوم در تیمارستان در آخر فیلم، به معنای حل مشکل نیست. تنها راهی است که از شر این فرد در امان باشیم و باید فعلاً به همین قانع بود.

دیگر اینکه در وصیت نامه دکتر مابوزه، همچونM  (و چند فیلم دیگر) خلافکاران دارای شبکه ای گسترده و سازمان یافته هستند.

لانگ در این فیلم، بار دیگر به ما می فهماند که سخت نگران اوضاع نابسامان جامعه آلمان است. وی به ما نشان می دهد که جرم و جنایت در مقیاس وسیع، چه نیرو و دانشی را برای خود هزینه می کند. به علاوه، دلیل پیوستن افراد به دار و دسته مابوزه، اوضاع نابسامان اقتصادی آلمان است. کنت، یکی از افراد باند مابوزه، هر چند سابقه دار است، ولی فردی است شریف. این فرد پس از آزادی از زندان، هر روز به اداره کار مراجعه می کند تا بلکه کاری پیدا کند ولی تنها پاسخی که می شنود این است که منطقی باشد و صبر پیشه کند! بی جهت نیست که فریاد می زند: “آدم چطور می تواند منطقی باشد وقتی غرق در بدبختی است؟” در نهایت، برای سابقه داری چون او، پناهی جز دکتر مابوزه وجود ندارد. (مشکلی که افراد با گذشته ای تاریک در بازگشت به جامعه دارند از موضوعات مورد علاقه لانگ است و در چند فیلم دیگر هم به آن می پردازد)

دکتر مابوزه، نماد تسلط، قدرت، نبوغ و دیوانگی است. فردی که با ایدئولوژی خود (جنایت برای جنایت) امنیت جامعه را به معنای واقعی کلمه به خطر می اندازد. او به دنبال ایجاد هرج و مرج است و عقیده دارد باید افراد جامعه را با جرایم به ظاهر بی هدف تا سر حد جنون ترساند تا از این راه شرایط برای برقراری حکومت جرم و جنایت مهیا شود. پولی که مابوزه از راه تقلب و دزدی های متعدد به دست می آورد، تنها برایش حکم یک محصول جانبی را دارد و نه هدف اصلی. او با این پول مواد مخدر تهیه می کند و به جای اینکه این مواد را به فروش برساند، به رایگان بین مردم پخش می کند! هدف او آسیب زدن به جامعه و ایجاد فضای ناامنی است. مثلا، برای مابوزه خیلی مهم است که کاری کند تا اسکناس های تقلبی، توسط خود بانک اصلی در جامعه پخش شود.

حضور سنگین دکتر مابوزه در همه جای فیلم احساس می شود. وی فردی است که دنیا از شرش در امان نیست، فرقی نمی کند در جامعه حضور داشته باشد، گوشه تیمارستان افتاده باشد و یا حتی در قبر آرمیده باشد. او همچنان بر پیروانش سلطه دارد و رعب و وحشتی که آفریده پابرجاست. مابوزه یاد آور دیکتاتورهایی است که با سوء استفاده از ترس و وحشت و جو اختناقی که در نتیجه جرم و جنایت ایجاد می شود (یا ایجاد می کنند)، پایه های قدرت خود را محکم می کنند. افرادی چه بسا با شخصیتی کاریزماتیک که حتی تا مدت ها پس از اینکه از دنیا رفته اند، سایه سنگینشان احساس می شود و همچنان به پیروان خود خط می دهند. تاریخ سیاسی جهان، از این نوع افراد فراوان به خود دیده است. این مساله، وصیت نامه دکتر مابوزه را به اثری بدون تاریخ مصرف تبدیل کرده است.

نکته قابل توجه دیگر این است که وصی دکتر مابوزه و وارث ایده های مخوف او، فردی است بسیار موجه و مورد قبول. در کل می توان گفت در وصیت نامه دکتر مابوزه، افقی ناامید کننده برای انسانیت ترسیم می شود. فراموش نکنیم که در پایان هم این خوبی نیست که بدی را شکست می دهد، بلکه این شرارت طرف بد است که همچون آواری بر سر خودش فرو می ریزد.

***

ولی نمی توان سخن از این فیلم گفت و به شخصیت کمیسر لومان اشاره نکرد. فردی غرغرو، زیرک و در نهایت بامزه و دوست داشتنی.

لانگ، اتو ورنیکه در نقش لومان را از M به دنیای عجیب و غریب مابوزه آورده است، بی جهت نیست که بیننده احساس می کند با لومان آشنا و خودمانی است! با اینکه لومان در اینجا نماینده نظم و تعادل و منطق (در برابر دیوانگی مابوزه) است، ولی روش هایش صد درصد منطقی نیستند و از تخیل خود نیز در حل مسائل بهره می برد. جالب اینجاست که در اینجا هم همچون M، لومان از طریق پنجره پی به سرنخ ماجرا می برد.

در پایان باید گفت با وجودی که تماشای وصیت نامه دکتر مابوزه، فیلمی که به وضوح از زمان خود پیش است، تجربه ایست شیرین و سرگرم کننده، ولی در مجموع می توان آن را به یک هشدار تشبیه کرد. هشداری از سوی یکی از استعدادهای آلمان که دغدغه جامعه اش را دارد و ازقضا مدت کوتاهی پس از ساخت این فیلم، ناچار به ترک کشور شد.

نویسنده: فاطمه مالک | منبع: وبلاگ سینمای کلاسیک | آدرس وبلاگ: classicinema.blogfa.com


💠کانال تلگرام سینما قدس اردبیل:
https://t.me/CinemaGhodsArdabil

💠وب سایت رسمی سینما قدس اردبیل:
http://www.cinemaghods.com

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید