وبسایت اردبیل سینما تقدیم می کند: معرفی فیلم هشت نفرت انگیز تارانتینو – الگوی داستانی هم بیشتر یادآور کلاسیک های ترسناکی همچون بیگانه (ریدلی اسکات) و چیز (جان کارپنتر) است تا الگوی کلاسیک وسترن: حضور بیگانه ای غیر قابل مهار و هولناک در جایی که کسی صدای فریاد قربانیان را نخواهد شنید…
هشت نفرتانگیز در بسیاری از دقایق، همانقدر که حال و هوای وسترن های آخرالزمانی دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ را دارد، از برخی الگوهای مضمونی، نشانهای و اجرایی آثار ترسناک هم پیروی میکند. نمایش المان های مسیحی که در آثار ترسناک به وفور و به شکل نشانه شناسانه ای مورد کاربرد قرار میگیرند (به خصوص نمایش مجسمه مسیح مصلوب شده در ابتدای فیلم که خصوصیات مجسمههای گوتیک را دارد)، این حس را از همان لحظه اول ایجاد میکند و در ادامه، موسیقی اعجازآمیز انیو موریکونه بزرگ و زیبایی شناسی کار کوئنتین تارانتینو در مقام کارگردان، فیلم را حتی به ساحت برخی از ترسناک های کلاسیک سینمای صامت هم نزدیک میکنند. از سوی دیگر، فیلم از لحاظ الگوی داستانی هم بیشتر یادآور کلاسیک های ترسناکی همچون بیگانه (ریدلی اسکات) و چیز (جان کارپنتر) است تا الگوی کلاسیک وسترن: حضور بیگانهای غیر قابل مهار و هولناک در جایی که کسی صدای فریاد قربانیان را نخواهد شنید. تفاوت اینجاست که در این فیلم اکثر شخصیتها وجهی از آن بیگانه ترسناک و ابعادی از قربانیان را یکجا در خود دارند.
هشت نفرتانگیز، درباره مرز بین دو دنیا است. کالسکهای که چهار شخصیت ابتدایی فیلم را به سمت محیط بسته یک مغازه پیش میبرد، مثل کالسکه شبح (1) که روح مردگان را به سمت سرنوشت نهایی شان پیش میبرد، یا همچون کالسکهای شیطانی در آن نماهای تغییر شکل یافته و آخرالزمانی که جاناتان را در شاهکار فردریش ویلهلم مورنائو به سمت قصر وهمآلود نوسفراتوی خون آشام پیش میبرد، پلی میان دو دنیای متضاد است: دنیای برفی بیرون و جهان گرمتر درون مغازه؛ دنیایی که آدمها در آن برای هم فیلم بازی میکنند و جهانی که بالاخره ناچار میشوند خودِ واقعی شان را نشان دهند؛ و بالاخره دنیای قواعد کلاسیک سینما و جهانی که در آن تارانتینو موفق میشود دنیای دیوانه وار خودش را عرضه کند. مغازه کوچکی که شخصیت های فیلم بالاخره در فضای کوچک آن به همدیگر میرسند، برزخِ آنها است: روز داوری؛ در مورد شخصیت هر کدام، سرنوشت آنها و البته شاید در مورد همه آن چه، از سگ های انباری تا به اینجا، سینمای تارانتینو را ساخته است.
قهرمانان هشت نفرت انگیز (در دنیای تارانتینو است که آدمهای نفرتانگیز میتوانند به قهرمان تبدیل شوند) با تمام وجود میخواهند دنیای خود را بسازند و آن را تحت کنترل داشته باشند. این، مضمون خیلی از آثار مهم تاریخ سینما و تقریباً تمام فیلمهای تارانتینو است. اما نکته این است که در فیلمهای تارانتینو، این افراد تا دوردستترین مرزهای اخلاقی مهم پیش میروند تا به این مهم برسند. آنها در خون و چرک فرو میروند و به حقیقت نزدیکتر میشوند و تارانتینو، تماشاگر را مجبور میکند تا این مسیر را تا انتها در کنار شخصیتها طی کند. این جنبه از هشت نفرتانگیز را میتوان از اشارات معمولی تری چون تلاش یکی از شخصیتها برای فهمیدن داستان زندگی دیگر کاراکترها تا پایان فیلم ردیابی کرد.
این آدمها تمام قواعد محیط بیرون را زیر پا میگذارند و سعی میکنند کنترل محیط کوچکی که در لحظه در اختیار دارند را به دست بیاورند. ایده حیرتانگیز و محشر «درِ مغازه» همین را نشان میدهد: حتی مدل بسته شدن در هم با روالِ معمول فرق میکند. آنها دنیای خود را میسازند و آن را تحسین میکنند؛ همان کاری که تارانتینو در آثارش انجام میدهد. فیلم در نیمه اولش حال و هوای یک وسترن آخرالزمانی دهه هفتادی را دارد و به اصول کلاسیک هم پایبند میماند؛ چه از لحاظ قاببندی و استفادههای کلاسیکی که تارانتینو از قاب عریض برای نمایش فاصله شخصیت ها از هم استفاده میکند و چه از نظر فیلمنامه و دیالوگهای پینگپنگی که هم داستان را پیش میبرند، هم شخصیتها را شکل میدهند و هم به شکلی زیرکانه آینده برخی از شخصیتها را پیشبینی میکنند. با این وجود از میانههای فیلم همه چیز عوض میشود.
تارانتینو از تمام آن قواعد پذیرفته شده استفاده میکند تا در نهایت جهان خودش را بسازد و همه تلقیات قدیمی را دگرگون کند. آنچه در نهایت برای تماشاگر باقی میماند، دنیایی است که به طور کامل تحت سلطه تارانتینو است، نه تمام آن دنیای بزرگی که بیرون از این محدوده وجود دارد. اینجاست که هشت نفرت انگیز به بیانی برای بخشی از درونیات فیلمساز تبدیل میشود. برای همین است که در ابتدای فیلم با افتخار بر این نکته تأکید میشود که هشت نفرتانگیز، هشتمین فیلمِ تارانتینو است. برای کسانی که علاقهای به تماشای فیلمی چنین ساختارشکنانه، پر از خون و خشونت و متفاوت با عرف های معمول اخلاقی ندارند، هشت نفرت انگیز فقط یکی از هشت فیلمِ نفرت انگیز تارانتینو است. اما برای ما، اوضاع فرق میکند.
۱) کالسکه شبح (۱۹۲۱)، نام فیلم صامت مشهوری از ویکتور شوستروم، کارگردان بزرگ سینمای سوئد، است.
نویسنده: سید آریا قریشی | منبع: کافه سینما