مسعود کیمیایی درباره فیلم قاتل اهلی این طور نوشت
آخرین ساخته مسعود کیمیایی، با احتساب فروش دیروزش در تهران و شهرستان ها، از مرز یک میلیارد می گذرد. اکران «قاتل اهلی» در حالی هفته اول نمایش خود را پشت سر می گذارد که این فیلم بدون کمترین تبلیغاتی توانست فروش گیشه ای خود را به مرز یک میلیارد تومان برساند. مسعود کیمیایی جمعه شب گذشته مهمان روزنامه بانی فیلم بود. او ضمن اظهار رضایت از فروش «قاتل اهلی» گفت: به دلیل نگاه پرسشگرانه، این فیلم توانسته با تماشاگران ارتباط برقرار کند.
کارگردان مولف سینمای ایران در یادداشتی کوتاه درباره فیلم «قاتل اهلی» این طور نوشت:
«هنرهای مقاوم در دوره ی خود معنا پیدا می کنند.
گذشته را دوباره دیدن، ریشه در مقاومت ندارد.
با این استقبال خوب مردم عزیز، هوای قبول هنرهای اجتماعی می آید.
تعریف سینمای اجتماعی و منتقد در این احوال کوتاه، جاگیر نیست.
اما وقتی سینما به جامعه می پردازد که اصل هنر سینما فراموش شود تا هنر باقی بماند.
هنرها باید به جامعه بپردازند. منتقد می نویسد و خوانده می شود.
هنرها در جای اندیشه و تفکر به نقد می پردازند.
«قاتل اهلی» آخرین فیلم من است که مخاطب همین تعریف است.
جان من بماند تا فیلم بعد.»
منبع: بانی فیلم
قاتل اهلی سینماست
«قاتل اهلی» سینماست. شاید سینمای مورد علاقه جماعتی نباشد. شاید با سینمای امروز ایران، با این ملودرامهای اجتماعی و آتراکسیونهای لالهزاری نسبتی برقرار نکند که نمیکند و چه بهتر! همه حیثیت و شرافت فیلم کیمیایی از همین تکافتادگیاش میآید. از همین خلاف عادت بودن، فاصله گرفتن و حفظ فردیت در روزگاری که گویی قرار نانوشتهای گذاشته شده تا هر فیلمی در قالب دستهبندیهای از پیش مشخصی ساخته شود.
در سینمایی که یک سویش مقلدان اصغر فرهادی ایستادهاند و بیبهره از جوهره و استعداد او آنچه را در ظاهر فیلم هایش میبینند بازتولید میکنند و سوی دیگرش «خالتور» نوازان ایستادهاند و به بهانه پسند عمومی، بنگاه شادمانی به راه انداختهاند، «قاتل اهلی» تنهاست.
بهترین کیمیایی این سالها که در ۷۶سالگی نشان میدهد، هنوز هم هنر والای خود را حفظ کرده است. هنر نوشتن با دوربین. «قاتل اهلی» فرصت مغتنمی است برای فاصله گرفتن از تصاویر تخت و بیروح معمول فیلمهای این روزگار و چشیدن طعم سینمای ناب با تصاویری که از جنس سینمای متعارف ایران نیستند. نگاه کنیم به نماهای درشتی که کیمیایی از چهره حاجآقا جلال سروش گرفته؛ از قهرمان فیلم تازهاش که با پرویز پرستویی قرار است همه تناقض های این دوران مردی ایستاده به پای اصول را به نمایش بگذارد.
نگاه کنیم به اولین فصل دیدار پرستویی و پورحسینی با آن میزانسن خاص کیمیایی وارش و یادمان بیاید که این چیدمان متفاوت سکانس و آن زالوهایی که پشت پورحسینی انداخته شدهاند به سنت سینمای کیمیایی قرار است گفتوگوهای ردوبدلشده را معنا و غنایی افزونتر از آنچه در ظاهر کلام به نظر میرسد، ببخشند. یا صحنه دونفره امیر جدیدی و حمیدرضا آذرنگ که با پرداخت سینمایی کیمیایی از تنش و درگیری به احساس میرسد و حس را با زخمههای خویش بیدار میسازد؛ یا فصل گریختن سیاوش (امیر جدیدی) از دست بدمنها را که پویا و سرزنده و سرحال از کار درآمده و چنان با ذوقی جوانانه آمیخته شده که انگار نه انگار فیلمسازی ۷۶ساله آن را ساخته است.
«قاتل اهلی» از شبکه پیچیده قدرت و سیاست میگوید. کیمیایی دفترچه کد و رمز میگشاید تا فساد درون سیستمی را واکاوی کند و کنارش ستیز تمام نشدنی قدرت سیاسی با هنر را یادآور شود. «قاتل اهلی» واکنش هنرمندانه کیمیایی است به آنچه در جامعه امروز ایران میگذرد. انتظار اینکه کیمیایی سینمای معترضش را با همان لحن و زبان «قیصر» و «گوزنها» برگزار کند توقع بیهودهای است.
فراموش نکنیم کیمیایی با سابقه نیم قرن فعالیت پرثمر سینمایی و بیشترین میزان وفاداری به اصول و مؤلفه هایش، سالهاست ابزارهای بیانیاش را عوض کرده است. بخشی از تک افتادگی سینمای پس از انقلاب کیمیایی را باید حاصل همین رویکرد دانست. تداوم آن قصهگویی و قهرمانپردازی و صراحت سیاه و سفیدهای دهه ۵۰، به دلایلی که پرداختن به آن فرصتی دیگر میطلبد، پس از انقلاب امکانپذیر نبود. اینرا که دیالوگها دوپهلو شدهاند و روابط میان آدمها قدری گنگ باید حاصل روزگار و شرایطی بدانیم که نسبت به زمانه «قیصر» و «گوزنها» تغییرات گستردهای یافته و حالا این فیلمساز ماست که میخواهد در هر دوره و زمانهای حرفش را بزند، به پیرامونش واکنش نشان دهد و همچنان به اصولش وفادار بماند و ساز خویش را هر قدر هم که مخالف جمع باشد کوک کند.
من این فیلمساز تکافتاده و مخالف خوان را سخت می ستایم. از همان ۱۲سالگی که با «تیغ و ابریشم»، اولین فیلم اکرانشده کیمیایی در پس از انقلاب، شیفته بازپرس جلالی (فرامرز صدیقی) شدیم و معنای قهرمان کنش مند را درک کردیم و همان زمان عدهای با عنوان «شناسنامه ای با تاریخ مرگ» به استقبال کیمیایی رفتند. حالا ۳۰ سال گذشته و دیالوگ های همان فیلم به ظاهر کهنه و دمده کیمیایی میان جوان ها در شبکه های اجتماعی دست به دست میشود. این خونِ گرم سینمای کیمیایی است که همچنان جریان دارد. سینمای مهمترین، جریان سازترین و بزرگترین کارگردانی که تاریخ سینمای این دیار به خود دیده است.
نویسنده: سعید مروتی