یادداشت دیوید تامسون درباره «از گور برگشته» ایناریتو

0
156
فیلم سینمایی «از گور بازگشته»
فیلم سینمایی «از گور بازگشته»

یادداشت دیوید تامسون درباره «از گور برگشته» ایناریتو

وبسایت اردبیل سینما تقدیم می کند: یادداشت دیوید تامسون درباره «از گور برگشته» ایناریتو – دیوید تامسون- اولین باری که «از گور برگشته» را دیدم، احساس کردم که زیباترین و روان‌ترین فیلم سال است و درست به اندازه نفس‌های به شماره افتاده آدم‌ها در سرما که دوربین را تار می‌کنند، زنده و ملموس است. مطمئن بودم که در گیشه موفقیت ویژه‌ای خواهد داشت و البته یکی از مدعیان قطعی اسکار خواهد بود. چه فیلمی این اواخر این همه شگفتی و معجزه را یکجا داشته است؟
یک نمونه از این شگفتی ‌ها؟ در جایی از فیلم،‌ هیو گلس تنها و بی‌ اسب از سراشیبی بلند برفی بالا می‌رود. دوربین استوار و محکم همراه او از تپه بالا می‌کشد و مهارت و کاربلدی‌اش را در حد اعلی آشکار می‌کند، همان حسی را بیدار می‌کند که روزگاری آنتونی مان، میزوگوچی یا مکس اوفولس می‌کردند. صدای بلند غرشی از دور به گوش می‌رسد. در فیلمی که پر از صداهای خارج از قاب و صدای نفس‌کشیدن آد‌م‌هاست؛ کنجکاو می‌شویم که منبع این صدای غرش کجاست. گلس به بالای سراشیبی می‌رسد و درمی‌یابیم که این صدا از گله‌ای بوفالو در حال گذر از مسیر بالای تپه می‌آید. گلس محو تماشای این صحنه شده، چند گرگ در کنار گله، به بوفالویی حمله کرده‌اند، همه این‌ها در یک نمای حیرت‌انگیز پیش چشمان‌ ما قرار می‌گیرد.
این صحنه چنان تاثیرگذار بود که دلم می‌خواست از جا بلند شوم و با فریادی گرگ‌ ها را فراری دهم. «از گور برگشته» به حضور سمج و پیگیرش در این صحنه‌ های خشن و موقعیت‌های غیرانسانی در طبیعت متکی است. «دنیای وحش» دیگر واژه‌ای رمانتیک برای دوست‌داران محیط زیست نیست که زیر سقف اتاق‌هایشان بنشینند و برایش دل بسوزانند. برزخی است که تمدن را به هیچ می‌گیرد و غرامت زیبایی ‌اش را با نابود کردن امید و غرور انسانی می‌گیرد.
«از گور برگشته» فیلم بزرگی است. فیلمی که یکی از دستاوردهای اصیل فیلمسازی را به یادمان می‌آورد. آیا تا به حال چنین چیزی دیده‌ بودید؟ آیا می‌دانید آن طرف دنیا چه شکلی است؟ من شیفته تصاویر هربرت پوتینگ در ۱۹۱۱ از آنتارکتیکا و خیال‌ پردازی درباره این بودم که جزیره «اسکل» (در کینگ کونگ ۱۹۳۲) وقتی مسافران و ماجراجویان به آن قدم گذاشتند و دنیایی از شگفتی و رازهای درونی را دیدند، چگونه بوده است؟ 
در دیدار اول، شیفتگی در برابر شیوه فیلمسازی و مرعوب شدن از هیبت چنین پروژه سینمایی که با موفقیت انجام شده می‌تواند بار معنایی سنگدلانه نام فیلم و نگاه خیره هیو گلس در نمای پایانی را از چشم بیننده مخفی نگاه دارد. «از گور برگشته» صرفاً عبارتی برای تحسین سربازی مرزنشین که انتقامش را به درستی می‌گیرد نیست. بلکه به معنای واقعی کلمه کسی است که از دنیای مردگان بازگشته و دیگر آن آدم قبلی نیست. از بسیاری جهات، گلس یک روح ژنده ‌پوش سرگردان است. به زیبایی و قدرت فیلم هم می‌رسیم اما جالب اینجاست که قدرت و تاثیرگذاری یک فیلم سینمایی تا چه اندازه می‌تواند عجیب و غیرعادی باشد. مدتی پیش در جلسه‌ای در جمع منتقدان بودم که «ازگور برگشته» را محکوم می‌کردند: به زیادی مردانه بودن، به خشونت بیش ‌از حد، مدت زمان طولانی، به افراط و بیهودگی، به اینکه به نظر می‌رسید در مراحل فیلمبرداری یک اسب را کشته‌اند. اصلاً چه لزومی داشت که حرم نفس بازیگران لنز دوربین را تار کند. ماجراها و دشواری‌ ها و مشقت‌ های ساخته شدن فیلم جای بحث درباره تاثیر آن را گرفت.
دست آخر منتقدان «اسپات‌لایت» را فیلم برتر سال اعلام کردند. ابدا قصد تقبیح این فیلم را ندارم اما چطور فیلمی درباره تجاوز نهادی می‌تواند تا این اندازه خوشایند باشد. پس کی می‌خواهیم یاد بگیریم که در آنچه خوشایند می‌دانیم، اندکی محتاط ‌تر باشیم؟ «همه مردان رئیس جمهور» یک بار شجاعت مطبوعات را در افشای فساد ریشه‌ای کشور اثبات کرد. انگار واشنگتن قرار است با دیدن یک فیلم عبرت بگیرد و تغییر کند.
«از گور برگشته»، اجازه نمی‌دهد هیچ کس موقع تماشای ۱۵۶ دقیقه فیلم احساس «خوشایندی» داشته باشد و این ممکن است به باکس آفیس ضربه بزند. گلس، فیتزجرالد خبیث را مغلوب می‌کند. از زمان فریتز لانگ تا به ‌حال باوری در سینمای ما وجود دارد که می‌گوید از انتقام نباید گذشت. اما نکته اینجاست که گلس همسر بومی ‌اش، پسرشان هاوک، سلامت جسمی‌اش و احتمالا سلامت عقلش را از دست داده است. آلخاندرو ایناریتو هیچ نقطه امنی برای او باقی نگذاشته. زن سرخپوستی که گلس از دست فرانسوی‌ها نجاتش می‌دهد نه تنها همراه او نمی‌شود که در پایان به پیروزی دشوار و رمق‌کشیده ‌اش به دیده تحقیر می‌نگرد. هیچ مال و ثروتی ندارد، نه پوست نه غنیمت دیگری، نه حتی تکه زمین ارزشمندی در این سرزمین وحشی. هیچ کورسوی امیدی در جهان او به چشم نمی‌آید، از این روست که نگاه تلخ پرسش‌گرش به دوربین بیش از هر چیز نشان از استیصال دارد. همان‌طور که فریتز لانگ هم فهمیده بود انتقام انزوا می‌آورد.
ایناریتو به خود زحمت ارجاع به مسائل دنیای امروز را نداده است. اما حماقت از ماست اگر ارتباط مضامین فیلم را با دنیای امروز نفهمیم. عصر ما، عصر فیلم‌های سرگرمی‌ساز است (از سن آندریاس گرفته تا مکس‌دیوانه: جاده خشم) که دغدغه آخرالزمانی، ترس از نابودی تمدن و رواج راه‌های غیرانسانی برای بقا را دارند. مگر این همان چیزی نیست که در «از گور برگشته» هم به تصویر کشیده می‌شود. اصلا چه اهمیتی دارد که قصه در سال ۱۸۲۳ اتفاق می‌افتد؟ جهان بی ‌تمدن مملو از تمایلات متخاصمی است که به کشتار، خیانت و بی‌رحمی سرمایه‌ دار و لاف شرافت زدن عادت دارد.

یادداشت دیوید تامسون درباره «از گور برگشته» ایناریتو
یادداشت دیوید تامسون درباره «از گور برگشته» ایناریتو

برف سفید پذیرای خون قرمز است و مهم‌ترین مولفه نهفته در طبیعت – یعنی والد و فرزند – دائما در معرض تهدید است. گلس پسرش را از دست می‌دهد. رئیس بومیان به دنبال دخترش می‌گردد و حتی درنده‌ خویی خرس هم به خاطر حمایت از توله‌ هایش است. این همان فضای جاری در فیلمبرداری شگفت ‌انگیز امانوئل لوبزکی و احترام ویژه‌ای است که فیلم برای طبیعت قائل است. تصویر به راحتی می‌تواند چهره دروغینی از طبیعت بسازد: با ثبت تصویر در ساعاتی که نور غوغا می‌کند و کیفیتی جادویی به طبیعت می‌بخشد، با نشان دادن مظاهر احساسی طبیعت همچون افق و آسمان، و با شگفتی و شیفتگی در برابر مناظر و چشم‌اندازهای طبیعت و خارق‌العاده بودن دنیای وحش. از نقاشی ‌های آلبرت بیرستاد آلمانی ‌الاصل (۱۹۰۲-۱۸۳۰) گرفته تا فیلم‌های ترنس مالیک این فضاسازی می‌تواند وحشی‌گری و درنده‌خویی را به یکی از ذهنیت ‌های ایده‌ آل امریکایی تبدیل کند. اما این قاب‌بندی ‌های حیرت ‌زده و شیفته به ندرت سرما، خشونت یا انزوا را تصویر می‌کنند؛ چه رسد به وحشت شکار شدن توسط موجودی دیگر را.
باید کار لوبزکی در «از گور برگشته» را مسحورکننده توصیف کرد. (او فیلمبردار محبوب مالیک هم هست). اما «از گور برگشته» به سحر کردن اکتفا نمی‌کند، لوبزکی خوب می‌داند که نور طبیعی و دست نخورده، منظری فلسفی به تصاویر می‌دهد به این معنا که زیبایی تا چه اندازه به وحشت نزدیک است. این مکان درست به اندازه چشم‌انداز «جاده» کورمک‌ مک‌کارتی خشن و بی‌ رحم و مروت است، حتی اگر بخواهید صرفا از آن عکس بگیرید. اما این تضاد و چند رنگی بخشی از دیدگاه ایناریتو نسبت به خود زندگی است. به عنوان یک فیلم شبه آخرالزمانی که موقعیت جغرافیایی‌ و زمانی ‌اش سال‌های آغازین زندگی در آمریکاست، این دغدغه را پیش می‌کشد که آیا قهرمان و پیشگام بودن ارزشی دارد یا آنکه دنیای وحش صرفاً در انتظار عزیمت ما پس از یک اقامت کوتاه مدت است؟
این همان سوالی است که دی‌کاپریو در پایان فیلم با نگاه خیره‌ اش می‌پرسد. حتی خبیث فیلم، فیتزجرالد هم پوست سرش را از دست داده و از این خسران شکایت دارد. (هاردی آنقدر خوب است که برای بسیاری به چشم نمی‌آید. او هم یک شبح دیگر است.)
«از گور برگشته»، از سوی دیگر تعمقی است در سبک تازه‌ای در سینمای ماجراجویانه و آزمودن شیوه ‌های دیگری در چهارچوب‌ های آن. درست همان‌طور که «بردمن» ایناریتو، بازی و اجرا را شالوده‌ شکنی می‌کند، «از گور برگشته»، هم درگیر خودشکنی است. نمی‌توان فیلم را دید و نفهمید که لوبزکی چنان به نور طبیعی وفادار است که انگار آن را یکی از اصول بقای بشر می‌داند. چند صحنه کوتاه داخلی و در کمپ‌ها هم در فیلم می‌بینیم اما او ما را در بخش اعظمی از فیلم در جهانی بدون نور مصنوعی و تئاتری قرار می‌دهد. می‌توان این ویژگی را صرفاً یک انتخاب زیبایی ‌شناسانه دانست اما مهم‌تر و جدی‌تر از آن، اشاره‌ای است به رابطه بشر و طبیعت پیش از آنکه الکتریسیته و تکنولوژی پا به دنیا گذاشته باشند.
ظاهر فیلم تقدیس شده و اصیل است؛ تاریخی است و در عین حال معاصر. کسی نمی‌تواند بگوید که فیلم بدون حقه ساخته شده اما ایناریتو می‌خواهد تا جایی که امکان دارد از CGI استفاده نکند یا در حداقل ممکن. وقی گلس در آخرین مراحل دنبال ‌کردن فیتز جرالد است، در جایی دور، پشت سرش بهمن کوچکی روی کوه در حال پایین آمدن است. خبرنگاری در مصاحبه با ایناریتو از او پرسیده بود که آیا این‌جا از CGI استفاده کرده یا نه؟ او در پاسخ گفته بود: «نه. از یک هلی‌کوپتر برای راه انداختن بهمن استفاده کردیم.» در نقطه اوج ایناریتو تصمیم گرفته که از یک حادثه استفاده کند، چیزی که ابداً ضرورتی هم ندارد اما در عین حال بلیغ است و حاوی دو معنا: طبیعت هم نیروی انتقام ‌گیرنده خودش را دارد و برف متراکم هم باید رها شود درست مثل خشم و غضب انسانی. از این گذشته فیلم این آمادگی را داشته که برای القای حس واقعی اتفاقات مدت زمانی طولانی صرف کند. با رقم نهایی ۱۳۵ میلیون دلار «از گوربرگشته» دو برابر بودجه ابتدایی ‌اش خرج برداشته است. این یک ریسک اقتصادی خطیر است که با پیوند خوردن با طبیعت به مخاطره بیشتری هم افتاده است.
حس واقعی بودنی که فیلم اقلا می‌کند مهم و حیاتی است. حسرت می‌خوریم که چرا شجاعت و قدرت بدنی با پیشرفت‌های CGI کمرنگ شده است. چندی پیش در پاییز «بندبازی» را دیدم و به نظرم فیلم عجیب و ناهمگونی بود. اما بند‌بازی ترسناک فیلم، یعنی علت وجودی فیلم با آگاهی بیننده کاملا ضایع می‌شود. چون می‌دانیم که امروزه این کارها را به شیوه الکترونیک انجام می‌دهند، با خودمان می‌گوییم خب پس چه زحمتی کشیده‌اند و اهمیت‌اش در چیست؟ وقتی از بدل‌کارها، حقه‌های تصویری و راه‌های امن‌تر برای انجام کارهای خطرناک استفاده می‌شد قطعا همراهی در حس خطر و شگفتی از چگونگی انجام آن هم برای بیننده متفاوت بوده است.
سینمای اکشن زمانی پژمرده شد که بچه‌ها بیش از آنکه تحت تاثیر اتفاقات دراماتیک قرار بگیرند، تکنولوژی به کار رفته در فیلم برایشان مهیج بود. ایناریتو نگران این موضوع است؛ درست به همان اندازه که نگران سرنوشت بشر است. این نکته بیش از هر جای دیگر در رودررویی خرس با گلس آشکار می‌شود. نه، قطعاً یک خرس واقعی به لئوناردو دی‌کاپریو حمله نکرده اما واقعی بودنش درست به اندازه مواجهه فیلم «مرد گریزلی» ورنر هرتزوگ جذاب و تاثیرگذار است. آسیبی که به گلس وارد می‌شود به شدت باورپذیر و هولناک است،‌ درست همان‌گونه که بیگانه بودن حضور خرس کاملا بدیهی است به ویژه زمانی که با گلس این ‌پا و آن ‌پا می‌کند، انگار که به غذایش نمک‌ و فلفل می‌زند یا به او می‌گوید: «با من بازی کن».
احساس می‌کردم یک اکشن واقعی می‌بینم، درست به همان اندازه که به فرود هواپیما در «فقط فرشتگان بال دارند» یا مصیبتی که در «باد» بر سر جیلیان گیش می‌آید، باور داشتم. مفهوم ضمنی مستند محور فیلم داستانی در آن حفظ شده است و از ما می‌خواهد که مرز میان واقعیت و ریا را در تب و تاب ترس و امید پیدا کنیم. «از گور برگشته» ماجراجویی ژرف و عمیقی است، پرتره منحصر به فردی از نابودی و اضمحلال گسترده در طبیعت است،‌ همینطور جدل جذابی درباره سرنوشت بشر و فیلم‌های بزرگش. نمی‌دانم سرنوشتش چه خواهد شد و مردم در تعطیلات با وجود «جنگ ستارگان» در سالن کناری چطور به این فیلم واکنش نشان می‌دهند. شاید از بعضی جهات در باکس آفیس شکست بخورد اما این شکست می‌تواند «از گور برگشته» را در سنت سینمایی بگنجاند که فیلم‌های شکست ‌خورده در درجات متفاوت در آن قرار دارند، از جمله «بزرگ‌ کردن بچه»، «همشهری کین»، «شب شکارچی» و «دروازه بهشت».

منبع: فیلم کامنت | مترجم: لیدا صدر

پاسخ ترک

لطفا نظر خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید